۱. شب یلدا یک حدیث نفس کامل است، از فیلمسازی که هیچ ابایی از سرک کشیدن در گذشته خود و آوردنش روی پرده ندارد. فیلم محصول سال ۱۳۸۰ است؛ دورانی که ساخت فیلمهای عاشقانه بهتازگی مد شده بود و پوراحمد با تیزهوشی کلیشههای رایج را کنار گذاشت و مرثیهای تمامعیار برای زندگی و عشقی ازدسترفته و در ادامه جوانه زدن دوباره امید به زندگی را پیش چشم مخاطب به تصویر کشید. بخش اعظم فیلم صحنههای تکنفره محمدرضا فروتن است که بهخوبی در قالب حامد فرو رفته و لحظات ناب و عاشقانهای را جان بخشیده است. فیلم پر است از ترانههای خاطرهانگیز و البته کنایههایی به وضعیت سیاسی/ اجتماعی دهههای ۱۳۶۰ و ۷۰. فیلم در گذر زمان توانسته ارزشهای خود را حفظ کند، حتی بهتر از قبل دیده شود و تبدیل به یکی از فیلمهای بالینی عاشقان سینمای ایران بشود.
۲. قصههای مجید مجموعهای پانزدهقسمتی بود که برای گروه کودک و نوجوان شبکه اول تلویزیون ساخته شد، ولی چنان کیفیتی در ساختار و فیلمنامه داشت که محدود کردنش به برنامه کودک، ظلمی بزرگ بر این اثر جاودانه تلقی میشود. این مجموعه بر اساس کتابی به همین نام، نوشته هوشنگ مرادیکرمانی ساخته شد. با این تفاوت که پوراحمد به دلیل تسلط بر جغرافیا و فرهنگ اصفهان، داستان را از کرمان به اصفهان منتقل کرد و در ادامه مادر خود (پرویندخت یزدانیان) را که سابقه بازیگری نداشت در نقش بیبی به کار گرفت و یکی از جاودانهترین روابط سینمایی بین مجید (مهدی باقربیگی) و بیبی شکل گرفت. بعد از موفقیت بسیار زیاد این مجموعه، سه فیلم سینمایی صبح روز بعد، نان و شعر و شرم هم با استفاده از شخصیتهای «قصههای مجید» ساخته و بر پرده سینما رفت که از بهترین ساختههای کارنامه کارگردانی پوراحمد محسوب میشوند.
۳. در میانههای دهه ۱۳۷۰ و پس از موفقیت کمسابقه قصههای مجید، پوراحمد سریالی پلیسیمعمایی سرنخ را برای شبکه اول تلویزیون ساخت که تفاوتهای عمدهای با سایر مجموعههای پلیسی داشت. مهمترین تفاوت در شخصیتپردازی کارآگاه صورت پذیرفته بود و برخلاف همیشه، این بار نه با یک پلیس رسمی و عصاقورتداده که با یک کارآگاه بذلهگو و کاملاً ایرانی، که لهجه غلیظ اصفهانی دارد طرف هستیم. پوراحمد که هنوز طعم شیرین موفقیت حاصل از استفاده از جغرافیا و لهجه اصفهانی در سریال قصههای مجید را بر مذاق داشت، این بار نیز گشادهدستانه از پتانسیلهای فرهنگیهنری اصفهان استفاده کرد. امیرحسین اوصیا (جهانبخش سلطانی) پلیس اصفهانیست که بنا به دلایلی خانوادهاش از هم پاشیده و همراه مادرش (پرویندخت یزدانیان) مجبور به مهاجرت به تهران میشود و در این میان پای دستیارش مصطفی (بهزاد خداویسی) هم به خانهشان باز شده و در طول سریال، سهنفره پروندهها را پیش میبرند. سریال ادای دینی هم به بازیگران فیلمهای قبلی کارگردان دارد و از بسیاری از آنها در سریال استفاده میکند و اصلاً یکی از قسمتهای درخشان سریال ارجاعیست به فیلم داستانی آلبوم تمبر که سالها پیش ساخته شده بود و حالا سرنوشت آن دو کودک در سالهای بعد را بررسی میکرد. دو کودکی که یکی اوصیا هست و دیگری مظنون به قتل که در کودکی مظنون به سرقت آلبوم تمبر رفیقش بود. قسمت آخر سریال سرنخ همراه بود با کشف یک استعداد جدید در زمینه بازیگری؛ محمدرضا فروتن با حضور در یک قسمت از این سریال چنان درخشید که به فیلم مرسدس (مسعود کیمیایی) دعوت شد و شاهد تولد یک ستاره برای سینمای ایران شدیم.
۴. خواهران غریب بر اساس رمان معروف اریش کستنر ساخته شد و حضور خسرو شکیبایی و موسیقی ناصر چشمآذر تا حد زیادی فضا را ایرانیزه کرده بود. همه اینها، همراه داستان پرکشش و جذاب فیلم، مخاطبان زیادی را به سینماها کشاند. این فیلم در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بهترین کارگردانی را دریافت کرد. در حالیکه افسانه بایگان دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن را هم به دست آورده بود. فیلم بعد از گذشت ربع قرن هنوز هم سرپاست و به دیدنش میارزد. ترانه «مادر من» با صدای خسرو شکیبایی هنوز هم که هنوز است برای علاقهمندان سینما خاطرهانگیز و شنیدنیست.
۵. بیبی چلچله از مهجورترین ساختههای پوراحمد است که در سال ۱۳۶۳ به نمایش درآمد و رابطه لطیف یک راننده کامیون (داود رشیدی) با کودکی را به نمایش میگذارد. همراه یک دشمنی از پیش اعلامنشده که رفتهرفته به رفاقتی عمیق و نامتجانس تبدیل میشود. رابطهای که با تصادف و مرگ راننده پیچیدهتر میشود. داستان فیلم از رمان برزیلی «درخت زیبای من» نوشته ژوزه مائورو ده واسکونسلوس الهام گرفته شده است.