Search

همیشه در اوج

منوچهر نوذری ستاره بود آن هنگام که هنوز ستاره بودن مُد نبود. او در اواخر دهه ۱۳۶۰ و اوایل دهه هفتاد بعد از یک دوره محرومیت از فعالیت، با اجرای برنامه «آشنایی با مشاهیر جهان» در برنامه کودک و نوجوان شبکه اول عصرهای جمعه به خانه‌ها می‌آمد و در حالی‌که هنوز برای نسل جدید چندان شناخته‌شده نبود، کارش را در رادیو و برنامه پرطرف‌دار «صبح جمعه با شما» و تیپ‌های جذاب و پرمخاطب «آقای دست‌ودلباز» و «آقای ملون» و تکیه کلام‌هایی چون «اول و وسط و آخر آدم‌ها خودتی!»، «دارمت!» و… کل برنامه را در دست گرفت صبح جمعه‌ها خواب از چشم خلایق ربود. کمی بعد، اجرای برنامه «مسابقه هفته» او را تبدیل به یک سلبریتی کامل کرد. برنامه‌ای که شاید امروزه کاملاً بدون جذابیتی خاص تلقی شود، در آن دورانِ فقر رسانه‌ای یک‌باره تبدیل به پربیننده‌ترین برنامه تلویزیون – در آن برهه – شد که درصد بالایی از موفقیتش به اجرای مسلط و بانمک و حاضرجوابی‌ها و سربه‌سر ‌گذاشتن‌های نوذری با شرکت‌کنندگان برمی‌گشت، چرا که تا آن زمان اغلب مجری‌های تلویزیون خشک و عصا قورت‌داده مقابل دوربین ظاهر می‌شدند و متن از قبل نوشته‌شده را روخوانی کرده و از قاب تصویر کنار می‌رفتند. ولی نوذری آن قالب رسمی را شکست و با بداهه‌پردازی و شوخی‌های جذاب و به‌موقع یک برنامه سنجش معلومات را تبدیل به برنامه مفرحِ آموزشی کرد. یادمان باشد که پیش از او، مسابقه «نام‌ها و نشانه‌ها» در همان باکس آخروقت پنج‌شنبه شب‌ها با اجرای کاملاً رسمی رضا معینی و صدا و تصویر منحصربه‌فردش روی آنتن می‌رفت و علی‌رغم داشتن مخاطب، هرگز به گرد پای محبوبیت «مسابقه هفته» نرسید. حالا علاقه‌مندان سینما می‌توانستند با کمی فشار به حافظه‌شان او را با دوبله نقش جک لمون، به‌خصوص در دو فیلم آپارتمان و ایرما خوشگله، دو شاهکار مسلم بیلی وایلدر به خاطر بیاورند که درصد بالایی از ماندگاری این دو فیلم در ایران به دوبله منوچهر نوذری بازمی‌گشت که صدایش کاملاً روی چهره جک لمون می‌نشست و معصومیت و بلاهتش را هم‌زمان به نمایش می‌گذاشت.

نوذری هرجا رفت نقش اول بود و ستاره. چه در رادیو چه در دوبله و چه در اجرای برنامه‌های تلویزیونی. هرچند که در سوابق او حتی کارگردانی سینما در پیش از انقلاب هم مشاهده می‌شود. او به عنوان بازیگر فیلم‌هایی مانند لاله آتشین (محمود نوذری، ۱۳۴۱)، افق روشن (مهدی امیرقاسم‌خانی، ۱۳۴۴)، امیرارسلان نامدار، حسین کرد، گوهر شب‌چراغ و غروب بت‌پرستان (همه ساخته اسماعیل کوشان، به‌ترتیب ۱۳۴۵، ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷)، میوه گناه (محمود کوشان، ۱۳۴۹)، آسمون بی‌ستاره (حمید مجتهدی، ۱۳۵۰)، و خیالاتی (۱۳۵۲)، و به عنوان کارگردان فیلم‌های ایوالله (۱۳۵۰)، خیلی هم ممنون (۱۳۵۱)، خیالاتی و الو من گربه هستم (۱۳۵۶) را در کارنامه داشت.

 وی در سال‌های آخر عمر در فیلم چند می‌گیری گریه کنی؟ (شاهد احمدلو، ۱۳۸۴) بازی کرد که دلیل ماندگاری‌اش به شخص منوچهر نوذری برمی‌گشت. چون فیلم در مورد برگزاری مراسم تدفین پیرمرد پولداری بود که همه قوم و خویشش به خارج رفته و می‌خواهد فیلمی از مرگ و خاکسپاری خود گرفته و برای‌شان بفرستد. نقشی که نوذری بازی می‌کرد و توأم شدنش با فوت خود او، این قرابت را تشدید می‌کرد.

کمی پیش‌تر از فوتش بازی در سریال طنز کوچه اقاقیا (رضا عطاران، ۱۳۸۲) را تجربه کرد که به نوعی دلجویی عطاران بود از این بازیگر پیشکسوت، زیرا در برنامه «ساعت خوش» شوخی‌های زیادی توسط مهران مدیری و خود عطاران با برنامه «مسابقه هفته» و نوع اجرای نوذری صورت گرفته بود و به اعتقاد برخی موجبات دلخوری شدیدش را فراهم آورده بود. نوذری در این سریال در نقش پدر مهربان یک خانواده پرسودا، با فرزندانی که هر یک داستان خاص خودشان را دارند ظاهر شد که از نخستین گام‌های سریال‌سازی عطاران محسوب می‌شد ولی اتمسفر دلنشینی داشت.

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *