یکی از دغدغههای اساسی سینما در این سالها و بهخصوص در مقطع کنونی، رشد «سینمای زیرزمینی» است؛ حرکتی که فشارها و محدودیتهای طولانیمدت برای سینماگران و انتظارها و مطالبههای مردم باعث شکلگیری آن شده است. و این موضوع البته فقط دغدغۀ مدیران سازمان سینمایی نیست، بلکه در سطوح بالاتر نیز سبب نگرانی شده است. این امر بیتردید مهمترین دلمشغولی مدیریت سازمان سینمایی است که با وجود سکوت موجود، زمزمههایش از شنیدههای جلساتی که فریدزاده با نمایندگان صنفهای سینمایی و کارشناسان و دستاندرکاران داشته به بیرون درز کرده است. در همین روزهای آغاز انتصاب او به ریاست سازمان سینمایی و برگزاری این جلسات، ما فریدزاده را دعوت به گفتوگویی دربارۀ موضوع پروندۀ اصلی این شماره (سینمای زیرزمینی) کردیم تا دیدگاههای او در این زمینه و راهکارهای سازمان تحت مدیریتش را بشنویم اما فریدزاده به دلایلی قابلدرک این دعوت را نپذیرفت و به سکوتی که از آغاز مدیریتش داشته ادامه داد. بزنگاه دشوار و پیچ تندی است که عبور سلامت از آن به عوامل بسیاری، اغلب خارج از حیطۀ اختیارات سیاستگذاران فرهنگی و مدیریت سازمان سینمایی بستگی دارد. حتی در صورت توفیق دولت و سازمان سینمایی در رفع محدودیت ممنوعازکارها و تبرئۀ محکومان و محرومان قضایی، رفع دلمردگی و تغییر فضای سینمای «مظلوممرده» اصلاً آسان نیست.
ما البته با احساس ضرورت در پرداختن به این موج مهم و اساسی در سینمای ایران، پروندۀ اصلی این شمارۀ مجله را به موضوع «سینمای زیرزمینی» اختصاص دادهایم. در این سرزمین، اهل سیاست و مدیران رسمی همواره کوشیدهاند در هنگام بروز بحرانها یا انکار کنند، یا دروغ بگویند و یا آشغالها را به زیر فرش جارو کنند اما تجربه نشان داده که با نادیده گرفته شدن بحرانها، مشکل پس از سالها به شکل حادتری از جایی دیگر سر درآورده است. آنچه در این پرونده آمده البته همۀ ابعاد موضوع نیست. تازه آغاز این بحث است که همۀ اهل سینما باید در آن مشارکت کنند و پیگیرش باشند. زیرا آنچه اکنون از پدیدۀ سینمای زیرزمینی دیدهایم و میدانیم، تازه بخش آشکار کوه یخ است که قسمت بیشترش از دیدهها پنهان است.
رییس تازۀ سازمان سینمایی منصوب شد و او هم مدیران نهادهای زیرمجموعۀ خود را انتخاب کرد؛ همه در سکوت. رائد فریدزاده و مدیران انتخابیاش هنوز چیزی نگفتهاند و اظهار نظری نکردهاند. رییس سازمان سینمایی ملاقاتها و جلسههای مشورتی با اعضای برخی از صنفهای سینمایی داشته اما از مضمون مذاکرات و خروجی آنها چیزی اعلام نشده. این سیاست مذاکره و مشاوره در سکوت، به نظر میرسد بدون آن که قصد غافلگیری برای اعلام یک تصمیم مهم و حیاتی باشد انگار از سر احتیاط است؛ کاش غافلگیری در راه باشد. مدیران انتخابشده برای بخشهای مختلف سازمان سینمایی کموبیش همانها هستند که شناسنامه و پیشینهای در دولتهای قبل داشتهاند و فقط جابهجا شدهاند. مثل همیشه. شاید در این بین فقط انتخاب منوچهر شاهسواری به عنوان دبیر جشنوارۀ فجر و جدا شدن دوبارۀ بخش بینالملل جشنواره از بخش داخلی آن اهمیت خبری داشته باشد. (یکی میبافد، یکی میشکافد و رشتهها را پنبه می کند، و باز دوباره یکی رشتههای شکافته را میبافد تا بعد کسی به جایش بیاید و رشتههای او را پنبه کند.) در اواخر آبان هم اعضای شورای سیاستگذاری جشنوارۀ فجر معرفی شدند که یک ترکیب سنگین از چهرههای نامآشنا و معتبر چهل سال مدیریت سینمایی هستند. این جمع چشمگیر و سنگین طبعاً انتظار یک کارستان را ایجاد میکند که جشنوارۀ فجر باید به آن پاسخ بدهد، وگرنه آنها فقط زینتالمجالس تلقی خواهند شد؛ هرچند که در فضای این سالها اصلاً خود جشنواره مورد پرسش و تردید است و احیای اعتبار آن، خودش یک کارستان اساسی است که به ناممکن پهلو میزند.
اما جدا از این انتصابها و این سکوت معنادار، فضای سنگین سینمای ایران که حاصل سالها سوءمدیریت و بیتدبیری است، واقعیتیست که تغییر آن کار هر کسی نیست و اصلاً بازسازی آن فقط از مدیریت سینما ساخته نیست چون ویرانیاش فقط کار این مدیریت نیست و عوامل بسیاری در ایجاد آن تأثیر داشتهاند. سینمای ایران فارغ از تصویر دروغین مردانی که بر مانیتورهای بزرگ سردر سینماها و تیزرها و ویدئوهای پخششده در فضای مجازی سرخوشانه میرقصند و شلنگ و تخته میاندازند، حال درونی و واقعیاش شبیه یک مجلس سوکواری است. پیکرۀ چندپارهای است از خانهنشینهای ناامید، ممنوعازکارهای اندوهگین، زیرزمیننشینهای نگران، و مهاجران پاکباخته و حیران، که جز کمدیسازانش بقیه نمیدانند باید چه کنند. با افزایش دیوانهکنندۀ هزینههای تولید فیلم، تنگ شدن عرصه برای ساخت فیلمهای مستقل اجتماعی و قرار گرفتن بخش عمدۀ اکران در اختیار فیلمهای کمدی، فیلمسازانی که حتی حاضرند با ضوابط موجود فیلم بسازند عملاً امکانی برای یافتن سرمایهگذار ندارند زیرا صاحبان سرمایه کورسویی هم حتی برای بازگشت سرمایۀ تولید فیلمهای غیرکمدی نمیبینند. و حق هم دارند. حالا حتی فیلمسازانی که تعارضی با ضوابط رسمی هم ندارند و میخواهند مثلاً یک ملودرام خانوادگی بسازند در جذب سرمایه ناتوان ماندهاند. البته کشور ما آن قدر منابع ناشناختۀ سرمایه دارد که همچنان کسانی موفق میشوند فیلم بسازند اما این کار از همیشه سختتر شده و سرمایههای این فیلمها متعلق به سرمایهگذارهای اتفاقی و موردی است که پس از ناکامی در سرمایهگذاری ناموفق برای یک فیلم، برای همیشه، از این کار منصرف میشوند.
یک پاسخ
همان طور که عرضه داشتید وضعیت سینمای ایران مناسب نبوده و اینکه مثل دوره قبل با گفتار درمانی توجیه کنند ناکارامدی ها را راه به جایی نمی برد مدیران کنونی با اینکه سکوت اختیار کردند اما در عمل کارهای موجه و افراد خبره ای را به کار گرفته اند امید است استمرار این حرکت معقول موفقیت سینما را به همراه داشته باشد.