ویگن دردریان خواننده ارمنیتبار ایرانی از همان ابتدا رابطه تنگاتنگی با سینمای ایران داشت و از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۵ حدود سی فیلم در کارنامهاش داشت که در برخی فقط خواننده بود و در تعدادی هم بازیگر/ خواننده و فقط در دو فیلم خون و شرف و چهارراه حوادث (هر دو ساخته ساموئل خاچیکیان) صرفاً به عنوان بازیگر حضور داشت. اما در سالهای اخیر در تعداد زیادی از فیلمها و سریالهای ایرانی از آهنگهای ویگن برای یادآوری بازه زمانی خاص و یا انتقال بهتر حسوحال شخصیتهای فیلم استفاده شده که به برخی از مهمترینهایشان اشاره میشود.
۱. در جنگل پرتقال (آرمان خوانساریان، ۱۴۰۱) یک صفحه گرام با ترانه «آسمان آبی» از ویگن کاربردی دراماتیک دارد و به عنوان میراثی از پدری به پسرش – سهراب – رسیده و چند سال بعد جای خالی آن صفحه را در کلکسیون مریم، دختری که زمانی عاشق سهراب بوده میبینیم و برای دلجویی از مریم به خاطر صدای خصوصی که چند سال قبل از او پخش شده و زندگیاش را دستخوش اتفاقات تلخی کرده، آن را هدیه میدهد: «بعد از او دیگر نمیخواهم/ آفتاب و آسمان را/ بعد از او دیگر نمیخواهم/ چلچراغ کهکشان را...» با شعری از پرویز وکیلی که هم در تیتراژ پایانی میشنویم و هم در لحظات رانندگی سهراب از داخل ضبط پاترول پخش میشود.
۲. در بوتیک (حمید نعمتالله، ۱۳۸۲) در صحنه عروسی رفقای جهان، آهنگ شادوماد پخش میشود تا به نوعی به تلطیف فضای تلخ و سیاه و شخصیتهای نومید فیلم کمک کند: «غنچه بیارید/ لاله بکارید/ خنده برآرید/ میره به حجله شادوماد/ بعله برونه/ گل میتکونه/ دسته به دسته/ دونه به دونه شادوماد». شعر ترانه از سیروس آرینپور است و آهنگسازیاش بر عهده عطاالله خرم.
۳. در سرخپوست (نیما جاویدی، ۱۳۹۷) از دو ترانه ویگن استفاده میشود. اولی در اتاق کار سرگرد جاهد و هنگام صحبت با افسر زیردستش است که آهنگ «دریای بیآرام» در پسزمینه صحبتهای این دو در فضای زمخت و هولناک زندان، نشان از روحیه شاعرانه سرگرد جاهد، برخلاف دیسیپلین و ظاهر جدیاش دارد. شعری از پرویز وکیلی و آهنگسازی و تنظیم از پرویز مقصدی: «من کیام دریای بیآرام/ خسته و دیوانهای ناکام»، و در ادامه با ریشه دواندن عشق ظریف بین سرگرد جاهد و مددکار اجتماعی، او برای ابراز عشقش آهنگ «فریاد انتظار» را از بلندگوهای زندان پخش میکند تا به گوش مددکار برسد. شعر ترانه از پرویز وکیلی و آهنگسازیاش بر عهده خود ویگن است: «یه شب که تار گیسویت پیچیده بر تار گیتارم/ شايد به گوش تو آید فریاد انتظارم».
۴. در سیانور (بهروز شعیبی، ۱۳۹۴) که اتفاقات آن به اوایل دهه ۱۳۵۰ و مبارزات سازمان مجاهدین خلق با رژیم سلطنتی برمیگردد، در چند صحنه که شخصیتهای داستان در کافه حضور دارند در پسزمینه صحبتها، آهنگ سوگند پخش میشود: «عاشقی گم کرده ره بیآشیانم/ مانده بر جا آتشی از کاروانم/ زین پس محزون و خاموشم، عشقت خاکسترم کرد…» ترانه معروف با شعری از تورج نگهبان و آهنگسازی بابک افشار که علاقه وافر کارگردان به این آهنگ آنجایی بیشتر خود را نشان میدهد که در تیتراژ پایانی بازخوانی آن با صدای محمد معتمدی را میشنویم. هرچند که مثل بیشتر آثار بازخوانیشده فرسنگها با صدای خسته و دردمند ویگن و حسوحال واقعی ترانه فاصله دارد: «عمری هر شب در رهگذارت/ ماندم چشمانتظارت/ شاید یک شب بیایی/ دردا تنهای تنها/ بگذشته بی تو شبها/ در حسرت و جدایی».
۵. پارکوی (فریدون جیرانی، ۱۳۸۵) یکی از معدود تجربههای سینمای ایران در ژانر وحشت است که در یکی از صحنههای حسی و لطیف آن، برخلاف کلیت خشن و جنونزدهاش، آهنگ حزین و مادرانه «لالایی» را برای نشان دادن عمق رابطه مادر/ پسری شاهدیم که شعر آن از کارو برادر ویگن است و آهنگسازش خود خواننده: «ببار ای نمنم باران/ زمین خشک را تر کن/ سرود زندگی سر کن/ دلم تنگه دلم تنگه/…»
۶. شب یلدا (کیومرث پوراحمد، ۱۳۸۰) با خداحافظی دردناک حامد با زن و دخترش در فرودگاه آغاز میشود. زنی که در لحظات آخر وداع، شرمسار از اتفاقاتی که در آینده رخ خواهد داد دچار نوعی عذاب وجدان مقطعی شده و حامد که تمام مسیر، از فرودگاه تا خانه را اشک میریزد و رانندگی میکند و در خیابانهای خلوت تهران ترانه «دل دیوانه» با شعری از پرویز وکیلی را از ضبط ماشین گوش میکند و در خود میشکند:
«پس از این زاری مکن/ هوس یاری مکن/ تو ای ناکام دل دیوانه/ با غم دیرینهام/ به مزار سینهام/ بخواب آرام دل دیوانه/ با تو رفتم بی تو باز آمدم/ از سر کوی او دل دیوانه/ پنهان کردم در خاکستر غم/ آن همه آرزو دل دیوانه/ چه بگویم با من ای دل چه ها کردی/ تو مرا با عشق او آشنا کردی…»