«خاورمیانه را به تقلید چشمان شرقی تو ساختهاند
پرالتهاب، اندوهگین، خسته و زیبا…»
نزار قبانی
تاریخ سینما در خاورمیانهٔ عربی را اگر بررسی کنیم، جز مصر، لبنان و تا حدی سوریه، در باقی کشورها سنت و قدمت چندانی از تولید فیلم پیدا نمیکنیم. با وجود فعالیتهایی جستهوگریخته در سالهای پایانی قرن بیستم، بیشتر کشورهای عربی منطقه در بیست سال اخیر صاحب یک جریان تولید و نمایش سینمای داخلی شدهاند. سرمایهگذاریهای نهادهای سینمایی اروپا به شکل تعاونی و شکلگیری نهادها و بنیادهای سینمایی (امارات، قطر و…) مهمترین عامل در شکلگیری این سینمای نوپا بوده است. به همین زودی هم شاهد ایجاد رویکردها و قالبهایی قابل تشخیص و دستهبندی در سینمای تازهٔ این کشورها هستیم. مهمترین جریان سینمایی در منطقهٔ خاورمیانهٔ عربی، فیلمهایی نوگرا، تجددخواه و منتقد سنتهای باستانی است که انگارههایی جدید را مطرح میکنند. از جمله مبحث آزادی انتخاب نوع پوشش و افزایش حضور و فعالیت زنان در نقشهای مؤثر اجتماعی یا شکستن تابوهای عرفی و پیشنهاد پیوستن به جریان اصلی جامعهٔ جهانی.
در یکیدو دههٔ اخیر تعدادی فیلم از کشورهای عربی منطقه با محوریت انگارههای یادشده که طبیعی است مورد توجه و استقبال جشنوارههای اروپایی و محافل روشنفکری و گاه چپِ اروپا و آمریکای شمالی قرار میگیرند. این قبیل فیلمها عمدتاً ساختار روایی خطی و سادهای دارند و بیشتر خواه ناخواه لحنی شعاری به خود میگیرند. اما با تداوم ساخت فیلمهایی با موضوع چالش تاریخی بین سنت و مدرنیسم در منطقه، به نظر میرسد سینما در بنیادیترین شکل خود – چیزی شبیه دهههای اولیهٔ پدید آمدن سینما در جهان غرب – ضریب نفوذ قابلتوجهی بین اقشار گوناگون جامعه پیدا کرده است.
انشاالله پسره!، محصول سینمای اردن، دقیقاً بر مبنای همین الگوهای شکلگرفته در دو دههٔ اخیر و رویکرد غالب سینمایی در کشورهای همجوار ساخته شده است. ایدهٔ اصلی همچنان روی تضاد ابدی بین سنت و تجددخواهی بهویژه مطالبهٔ جدی حقوق زنان بنا شده است. نوال مادر و همسری پرتلاش و آرام است که با پرستاری از یک زن سالخوردهٔ مسیحی، کمکخرج شوهرش است که با وانت کار میکند. همان آغاز فیلم شوهر نوال در خواب میمیرد و زن و دختر خردسالش با انبوهی از مشکلات و تهدیدها مواجه میشوند که بیش از هر چیز ناشی از سنتهای مذهبی، قومی، عشیرهای هستند. نوال میخواهد فرزند، شغل نیمبند، خانه و وانت شوهرش را حفظ کند اما قانون اردن کار او را ناممکن میکند. کشمکشهای قانونی با برادرشوهر طماع و طلبکار، نوال را به عصیان وامیدارد و حالا مسیری برای دور زدن قانون پیدا میکند. اگر او فرزند پسری داشته باشد دست همه از اموال اندک باقیمانده از شوهرش کوتاه خواهد شد. پس وانمود میکند که از همسر درگذشتهاش باردار است و آزمایشی که هیچگاه مدرکش را نشان نمیدهد حاکیست که نوزادِ در راه پسر است.
در نگاه نخست، انشاالله پسره! یک فیلم خاورمیانهای تابوشکن دیگر به نظر میرسد اما کمی که فیلم پیش میرود، وارد جزییات پیچیدهای میشویم که فیلم را از همتایان شتابزده و شعاری خود متمایز میکند. اما این به معنای بینقص بودن فیلم نیست. فضاسازی مناسب و در خدمت اهداف فیلمنامه از جمله نکات مثبت فیلم است. از همان سکانس آغازین، وقتی لباس زیر نوال از روی بند رخت به کوچه میافتد و شرمی که وجود نوال را میگیرد، نوعی دلهره را – بیشتر برای انسان خاورمیانهای که به لحاظ فرهنگی نزدیکیهایی با فرهنگ به نمایش درآمده در فیلم دارد قابلدرک است – بر پیکرهٔ فیلم تزریق میکند.
پس از مقدمهچینیهای لازم و غافلگیری اولیه (مرگ شوهر نوال در دقیقهٔ پنجم) داستان اصلی خیلی زود شروع میشود. حالا نوال است و دختر خردسالش و برادرشوهری طماع و جامعهای که حقوق اساسی و اولیهٔ زنان را به رسمیت نمیشناسد و قانونی که عموماً به نفع مردان است. از همان آغاز نوال باید یکتنه مقابل این ساختار سنتی بایستد، در حالی که خود نیز به دلیل شیوهٔ تربیت خانوادگی، در آموزههای سنتی غرق است. اما وقتی سازوکار طبیعی زندگیاش با تهدید مواجه میشود، بهمرور میآموزد که باید مقابل جامعهٔ مردسالار و سنتزده قد علم کند. یک هنجارشکنی اساسی که فیلم – باز هم به مانند همتایانش در دیگر کشورهای عربی – آن را راه رستگاری و پیشرفت اجتماعی ارزیابی میکند.
پس از مرگ شوهر، نوال با مشکلاتی مواجه میشود که همگی از ساختار اجتماعی و تفکر عرفی یک کشور عربی نشأت گرفتهاند. خیلی زود مردان دور او را میگیرند. برادری کاملاً منفعل و بیخیال که حتی به خم کردن ساختار سنت و عرف فکر هم نمیکند، برادرشوهری طمعکار که به بهانهٔ طلبی از شوهر نوال و با پشتگرمی سنت و قانون میخواهد صاحباختیار مایملک ناچیز و همین طور همسر برادر و برادرزادهاش شود، مردان محله که حالا چشم به تصاحب زنی بیوه دارند و همکاری که به او ابراز عشق میکند و کار را پیچیدهتر میسازد.
فیلم از نمادگرایی هم بهرهٔ فراوان برده تا پیام مورد نظرش را منتقل کند. همزمان با رفتوآمدهای مکرر برادرشوهر به خانهٔ نوال و جدلها و تنشهایی که با خود به خانه میآورد، موشی در آشپزخانه پیدا میشود که نوال و دخترش را میترساند. آنها درِ آشپزخانه را میبندند تا با موش مواجه نشوند، در حالی که برادرشوهر عملاً میخواهد بقیهٔ خانه را از چنگ نوال درآورد. عرصه بر نوال تنگ و همهٔ درها به رویش بسته میشود. جالب آن که هر گاه برادرشوهر به خانهٔ آنها میآید، سروکلهٔ موش موذی هم پیدا میشود و نوعی اینهمانی را به مخاطب القا میکند. بهتدریج همهٔ عوامل با محوریت و حاکمیت بیقید و شرط «سنت» بر سر زن تنها آوار میشوند. تهدیدی که به رشد فکری زن میانجامد و او را آمادهٔ شکستن تابوها و ایستادن مقابل جامعهٔ مردسالار و کهنهگرا میکند.
میتوان برداشتها و قرائتهای متفاوت و گاه نادرست از دین را هم در بروز وضع موجود مؤثر دانست؛ همان گونه که فیلمهای مشابه این کار را کردهاند.
عامل دیگری که معمولاً در بررسی عوامل بازدارندگی سنت به میان میآید، فقر اقتصادی و به تبع آن فقر فرهنگی است. اما فیلم پا را فراتر از بنیادگرایی مذهبی یا فقر میگذارد. خانوادهای که نوال برای آنان کار میکند، مسیحی و ثروتمندند. اما آنها هم در سنتهای نادرست اجتماعی غرق شدهاند. نه آیین متفاوتشان از اکثریت مردم اردن و نه ثروتشان در کشوری نهچندان ثروتمند، برای برونرفت از گرداب مشکلات ناشی از سلطهٔ انگارههای سنتی کمکی به آنها نمیکند. در سرزمینی که فیلم به تصویر میکشد همه پای در یک باتلاق دارند و نسل پشت نسل با تنشها و رنجهای ناگزیر دست به گریبانند. همین نکته را – این که فیلم فقط روی مؤلفهٔ مذهب یا دشواریهای اقتصادی دست نمیگذارد و آنها را تنها عامل محنت مردمان نمیداند – میتوان نقطهٔ تفاوت بنیادین فیلم با آثار مشابه که در سالهای اخیر دیدهایم دانست. جهان فیلم با نوعی تقدیرگرایی شرقی آمیخته که برای مخاطب غربی همچنان اگزوتیک و جذاب است و فیلم هم آگاهانه چنین لحنی را برمیگزیند.
در کنار همهٔ اینها فیلم به نقدی جدی بر ساختار قضایی اردن هم دست میزند. دادگاه با قوانینی مردسالارانه و عمیقاً کهنهگرا، کار را برای زنی که میخواهد همزمان شرافت و استقلال خود را حفظ کند سخت میکند. از آن سو راهکاری برای گذر از سد قانون را هم مطرح میکند. طبق تبصرهای قانونی اگر پای فرزند مذکری در بین باشد، معادله بهکلی عوض میشود و حکم نهایی کاملاً متفاوت خواهد بود. در چنین ساختار اجتماعی بستهای، زن چارهای جز دروغ گفتن و تقلب ندارد. او وانمود میکند که باردار است و پسری در راه دارد. اما مگر تا کی میتواند به این بازی ادامه بدهد؟
سازوکار دوگانهٔ حقوقی در اردن هم به روایت فیلم، ماجرا را بغرنجتر میکند. علاوه بر دادگاههای رسمی دادگستری، محکمههایی دینی با قضاوت روحانیون هم وجود دارند که طبعاً حافظ سنت، شریعت و عرف خواهند بود. در چنین ساختار پیچیدهای بسیاری از مشکلات و پروندههای حقوقی حل نمیشوند، بلکه تنها به تعویق میافتند و این نکتهای است که فیلم روی آن دست میگذارد. انشالله پسره! ورای ظاهر شعارزده و عصیانگرش مبحث فرهنگ و نیاز به تحول فرهنگی را هم یادآور میشود. جایی که برادرشوهر در دادگاه به نوال میگوید این که بدهی همسر مرحومش را نمیپردازد یک عمل حرام است. نوال هم میپرسد اینکه او و دخترش تنها و بیسرپرست از خانهٔ کوچک و محقر خود آواره شوند فعل حرام نیست؟ مفهوم «حرام» در طول فیلم چند بار از سوی نهادهای قانون، شریعت و البته مردم تکرار میشود. تا جایی که واژهٔ حرام تعبیرهایی متفاوت و گاه کاملاً متناقض مییابد؛ واژهای که به دلیل همین تنوع برداشتها از معنا تهی شده است.
انشاالله پسره! Inshallah a boy
کارگردان: امجد الرشید. نویسندگان فیلمنامه: دلفینه آگوت، رولا ناصر، امجد الرشید. مدیر فیلمبرداری: کانامه اونویاما. تدوینگر: احمد حافظ. آهنگسازان: اندرو لنکستر، جری لین. بازیگران: مونا حوا (نوال)، هیثم العمری (همسر فراموششده)، یمنا مروا (دختر نوال)، سلوا نکارا، محمد الجزاوی. تهیهکنندگان: یوسف عابد النبی، اصیل ابوعیاش، رولا ناصر. محصول 2023، اردن، فرانسه، عربستان، قطر و مصر. 113 دقیقه.
نوال، زن جوان اردنی که پرستار زنی سالخورده و ثروتمند از مسیحیان اردن است، ناگهان همسرش را از دست میدهد. قوانین اردن اجازهٔ شریک شدن برادران و خواهران شوهر نوال در اموال همسر درگذشتهاش را میدهد و این برای او و دختر خردسالش – که زندگی چندان مرفهی هم ندارند – یک بحران اساسی است. طبق قانون اگر نوال پسری داشت این قاعده منتفی میشد. حالا نوال، در دل جامعهای سنتی و متعصب، تظاهر میکند از شوهر درگذشتهاش باردار است…