سرانجام دیرتر از همیشه، در مقایسه با سنت دولتهای گذشته پس از رأی اعتماد گرفتن وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، رییس سازمان سینمایی معرفی شد اما هنگام نوشته شدن این سطور هنوز معاون مطبوعاتی این وزارتخانه مشخص نشده است. رائد فریدزاده رییس معرفیشدهٔ سازمان سینمایی، عمرش به اندازهٔ سن جمهوری اسلامی است. او کارش را در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دوازدهم در زمینهٔ امور بینالملل با بنیاد فارابی و جشنوارهٔ فجر آغاز کرد و کارنامهای در عرصهای وسیعتر و در مناسبات داخلی ندارد که بتوان از هماکنون تواناییهای او در مدیریت سینمای کشور را در آینده پیشبینی کرد. ضمن این که شناخت کافی از روحیه و شیوهٔ مدیریتش هم نداریم. بنابراین فقط باید منتظر بمانیم و عملکرد او را در جریان یکی از حساسترین مقاطع تاریخ سینمای ایران و آواربرداری از ویرانههای این سینما و احیاناً بازسازی و احیای آن ببینیم. همچنان که پیشتر هم نوشتهایم، میزان موفقیت یک مدیر دولتی در سرزمین ما، فارغ از توانایی و تجربههای شخصی خودش، ارتباط قطعی و انکارناپذیری با وضعیت عمومی کشور، بهخصوص در زمینهٔ سیاستهای داخلی و خارجی، و جنگ قدرت میان جناحهای مختلف دارد.
تجربهٔ مدیریتی رییس تازهٔ سازمان سینمایی اگر فقط در زمینهٔ امور بینالملل باشد ممکن است در اوضاع فعلی چندان به کار نیاید، زیرا بهخصوص در دورهٔ دولت سیزدهم ارتباط سینمای رسمی ایران با محافل بینالمللی به حداقل رسید و اینک بیشتر جشنوارهها و محافل سینمایی جهان، کمترین رابطه را با سینمای رسمی ایران دارند و فیلمهایی را که در چارچوبهای رسمی داخلی ساخته شده نمیپذیرند. احیای این ارتباط هم از عهدهٔ یک مدیر برنمیآید و بستگی به سیاست خارجی نظام و ارتباط جهان با جمهوری اسلامی، تحریمها و سایر امور و عواملی دارد که رابطهٔ نظام با جهان خارج را شکل میدهد. بنابراین در این زمینه انتظاری از مدیر جدید و تجربهٔ بینالمللیاش نداریم. بیش از آن، سینمای ایران در موقعیت کنونی نیاز به احیا و رفع مشکلات اولیهتری را دارد.
مسعود کیمیایی چند روز پیش در پیام ویدئوییاش به مناسبت سالگرد قتل فجیع داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر، تعبیری را در قالب یک کلمهٔ ترکیبی برای توصیف مهرجویی به کار برد که همان را به وضعیت کنونی سینمایی ایران نیز تعمیم داد و این سینما را «مظلوممرده» خواند. واژهٔ ابتکاری و تعبیر هوشمندانهای است. سینمایی که چند سال است مدیرانش به فروش بالای کمدیهای سخیف روی پرده افتخار میکنند اما سینمای جدی و دغدغهمند کمترین نقش و سهم را در اکران عمومی دارد. سینمایی که بخش زیرزمینی و خارج از مدار رسمیاش بر بخش بهاصطلاح قانونی آن میچربد و در جهان سینما بیشتر توجه برمیانگیزد و به رسمیت شناخته میشود. سینمایی که سینماگران جدی و مهم و معتبرش یا خانهنشین و نومید و سرگردان هستند یا مهاجرت کردهاند و یا در فکر مهاجرتاند. سینمایی که روی پردههایش مردان قلتشن با پیژامه و ریش داعشی با حرکاتی لودهوار میرقصند، فیلمهای پرفروشش پر از شوخیهای مهوع جنسی است و سریالهایش در پلتفرمهای نمایش خانگی پر از خون و خشونت و فساد و خیانت. سینمایی که دهها سینماگرش یا محکوم قضایی هستند یا متهم و ممنوع از کار. سینمایی که هزینههای تولیدش چنان بالا رفته که یا باید از همین کمدیهای روی پرده ساخت یا فیلمساز باید به سراغ نهادهایی رسمی برود که امکان سرمایهگذاری دارند (و در واقع توجیه اقتصادی برای تولیداتشان نقشی ندارد) و فیلم مورد علاقهٔ آنها را بسازند. سینمایی که کیومرث پوراحمدش چنان عاقبتی پیدا میکند و نهادهای رسمیاش نمیروند تحقیق کنند و انگار برایشان مهم نیست که چرا اینجوری شد. سینمایی که داریوش مهرجوییاش چنان فجیع سلاخی میشود اما با گذشت یک سال هنوز بسیاری از جزییات پرونده نامعلوم است و انگار عزم نهادهای رسمی این است که موضوع هر طوری هست بهاصطلاح جمع شود. سینمایی که با وجود این همه استعداد نهفتهٔ سینمایی در این سرزمین، شاکلهٔ ظاهریاش در اکران (که قاعدتاً بخش قابلتأیید از دیدگاه رسمی آن است) شبیه نمایشهای سخیف عامهپسند پایینتنهای شده که زمانی در هتلها اجرا میشد و حالا در حال تسخیر سالنهای بزرگ پردیسهای شیک تازهتأسیس است…
اگر بخواهید میتوان اجزای دیگر وضعیت کنونی سینمای ایران را نیز به همین ترتیب فهرست کرد؛ فهرستی که در نهایت ما را به همان تعبیر «مظلوممرده»ی کیمیایی میرساند. اگر مرده هم نباشد، در آستانهٔ مردگی است و مظلوم که البته حتماً هست. حالا احیای این مظلوم مرده یا نیمهجان چهگونه امکانپذیر است؟ اصلاً کدام مدیر قدرتمند قدری میتواند؟ آیا برای احیای آن اصلاً عزمی رسمی وجود دارد یا همین وضعیت موجود از نگاه رسمی مطلوبتر است؟ جهان پرفریب سیاست جهان عجیب و پیچیدهای است و بهسختی میشود نیت فعالانش را خواند. اگر همین توصیف موجود در این سرمقاله از وضعیت سینمای ایران، همراه با تعبیر «مظلوممرده»ی کیمیایی را به هوش مصنوعی بدهیم، به گمان شما چه تصویری به ما تحویل خواهد داد؟ و اگر واژههای نجات و احیا را هم به اطلاعات دادهشده اضافه کنیم، نتیجهاش چه خواهد بود؟ اما این تن رنجور، این پیکر مجروح و بیمار، فراتر از هوش مصنوعی در عالم واقع به عقل سلیم، به مدیریتی آگاهانه و واقعبین، و به مدیریتی متکی به مثبتاندیشی و درک ماهیت واقعی سینما و ظرفیتهای این سینما و دردهای آشکار و پنهانش نیاز دارد.
یک پاسخ
به احتمال زیاد ایشان با مهدی فرید زاده نسبتی دارند محمدرضانوروزپور هم معاون مطبوعاتی وزیر شد هیچ دوره ای به نابسامانی وضع موجود که سردمدارش اسماعیلی وزیر ارشاد دوره سیزدهم بود متصور نیست کار سختی در پیش پای افراد جدید الورود است و همتی که انشا الله داشته باشند.