هیروکازو کوریدا در بازگشت دوبارهاش به ژاپن با پرداختن به دنیای پنهان کودکان در خانوادههای ازهمگسیخته، هیولا را به یکی از پیچیدهترین و باروکترین فیلمهای خود از منظر روایی تبدیل میکند. او با الهام از راشومون (آکیرا کوروساوا، 1950) با رویکردهای متوالی خود به حقایق از دیدگاههای مختلف میپردازد. این اولینبار است که کوریدا (از اولین فیلمش توهم، 1995) فیلمنامهٔ را خودش نمینویسد. بخشی از این فیلم که به صورت غیرخطی روایت میشود و به سه فصل (دیدگاه سائوری، هوری و میناتو) تقسیم شده، از قضاوت شخصیتها و بیننده تشکیل شده است.
بعد از سال گذشته در مارینباد (آلن رنه، 1961) برای کسی تعجبآور نیست که حقیقتِ عینی واقعاً وجود ندارد، گذشته نیز داستانی نیست که بتوان آن را به صورت خطی بیان کرد، بلکه مجموعهای از تکههای خاطرات، موضوعات و انگیزهها است. با این حال، کوریدا تغییری در این ساختار ایجاد میکند. دیدگاههای مادر، معلم و کودک به وضوح متفاوت است، اما این تفاوتها با یکدیگر تناقض ندارند، بلکه طرح محوری را پیش میبرند. کارگردان آشکارا با تماشاگر بازی میکند و هر بار جزئیات مختلفی را رو میکند (مثلاً یک بار بخشی از جدول زمانی را تندتر میکند).
در حالیکه زمانی کوریدا تأکید میکرد که باید به تعریف خانواده پایبند بود، حالا به نظر میرسد از تراژدیهایی صحبت میکند که چسبیدن به تیپهای کلاسیک میتواند منجر به آن شود. در هیولا ما نه تنها ایمان خود را به نهاد خانواده از دست میدهیم، بلکه با انتظارات جامعهٔ نابهنجار مواجه میشویم.
هیولا بهآرامی در برابر چشمان تماشاگر شکل میگیرد، گویی یک پازل ساختهشده از قطعات متعدد و مهم است. در ابتدا وقایع منحصراً از دید مادر روی صحنه میروند. در فصل دوم نظرات ما با کشف جزئیات جدیدی از موقعیتهای نشان دادهشده شروع به تغییر میکند. اما نقطهٔ اوج در فصل سوم شکل میگیرد، زمانی که تمام قطعات پازل شروع به هماهنگ شدن با هم میکنند. با استفاده از نماهای مختلف از یک لحظه، به جزئیات جدید اجازه میدهد تا در صحنههایی که قبلا دیده شدهاند برجسته شوند، در حالیکه تدوین کوریدا به همهٔ شخصیتها فضایی برای توجیه اعمالشان در طول زمان فیلم میدهد.
دوستی میناتو و یوری کمی یادآور نزدیک (لوکاس دونت، ۲۰۲۲) است. هر دو فیلم دوستیهای بسیار صمیمانه را نشان میدهند که وقتی جامعه با آن مخالفت میکند، باعث تغییر ناگهانی رفتار یک شخصیت نسبت به دیگری میشود. اما برخلاف فیلم دونت، هیولا به دستکاری احساسی متوسل نمیشود، زیرا شخصیتهای خود را با چنان عمقی شکل میدهد که نیازی به تکیه بر تراژدی بیدلیل ندارد.
موسیقی نیز بهصورت تقطیرشده به جلو حرکت میکند، بدون خطکشیهای غمانگیز و دراماتیک. در گروه کُر شخصیتها صحبت نمیکنند، زمزمه میکنند و وقتی کسی صدایش را بلند میکند، بسیار بالاتر از حداقل سطح صدایی است که وارد فیلم میشود. تقریباً در کل فیلم، غیبت موسیقی نمایان است و هنگامی که ظاهر میشود، تا تیتراژ پایانی فیلم دارای رگههای احساسی است. این آخرین کار ریویچی ساکاموتو بود که در مارس 2023 درگذشت.
Monster (2023)
تدوین و کارگردان: هیروکازو کوریدا. فیلمنامه: یوجی ساکاموتو مدیر فیلمبرداری: ریوتو کوندو. موسیقی: ریویچی ساکاموتو. بازیگران: ساکورا آندو (سائوری موگینو)، سویا کوروکاوا (میناتو موگینو)، ایتا ناگایاما (میچیتوشی هوری/معلم)، هیناتا هیراگی (یوری هوشیکاوا)، میتسوکی تاکاهاتا (هیرونا)، آکیهیورو سنودا (معاون مدرسه)، شیدو ناکامورا (پدر یوری) و یوکو تاناکا (مدیر مدرسه). محصول ژاپن، 125 دقیقه.
سائوری مادری مجرد، وقتی رفتارهای عجیبوغریب پسرش میناتو را میبیند، احساس میکند که مشکلی وجود دارد. او متوجه میشود که یکی از معلمهای مدرسه مسئول است، و به مدرسهٔ پسرش میرود تا بداند چه خبر است. اما همانطور که داستان از چشم مادر، معلم و کودک نمایش داده میشود، حقیقت بهتدریج آشکار میشود…