Search

پای بر حبۀ انگور

در بحث اقتباس‌‌ از آثار ادبی برای تصویر، همواره و به‌درستی، از یک سو به دست باز ادبیات برای پرداختن به جزییات اشاره می‌شود و از سوی دیگر به محدود شدن تخیل بیننده به آن‌چه بر پرده می‌بیند. اما شناخت درست از سینما و به‌کارگیری خلاقانهٔ امکانات این زبان هنری گاه می‌تواند چنان ایجاز را با اعجاز گره بزند که هزار بادهٔ ناخورده در رگ متن را به جان مخاطب بریزد. در این سرمستی، اسحاقِ سینما شراب جان‌بخشی در دست دارد که ادبیات با تمام گشاده‌دستی‌اش از آن بی‌بهره است؛ موسیقی!

در مورد اقتباس‌های سینمایی مسعود کیمیایی سخن بسیار رفته و لشکر موافقان و مخالفان بسیار بر هم تاخته‌اند. اگرچه این جنگ هرگز مغلوبه نشده و نخواهد شد اما این نکته بر هر دو جبهه مسلم است که کیمیایی هرگز قصدی برای به تصویر کشیدن اوسنهٔ بابا سبحانِ دولت‌آبادی، شب سمورِ بیضایی یا داش آکلِ هدایت نداشته است؛ تنها علاقهٔ کیمیایی به این آثار بن‌مایهٔ داستانی آن‌ها بوده و به تبع آن اقتباس‌های او برداشتی‌هایی کاملاً شخصی از این آثارند. هرچند که بحث بر سر کیفیت این بازخوانی‌ها تقریباً به بحثی ابدی-ازلی در بین منتقدان تبدیل شده اما کم نیستند فصل‌هایی از اقتباس‌های تصویری کیمیایی که با بهره‌گیری درست و خلاقانه از ابزار سینما چنان در اثرگذاری از منبع اقتباس فراتر رفته‌اند که بیراه نیست اگر بگوییم که نه با اقتباسی از یک اثر که با دو اثر مستقل طرف هستیم. از جمله سکانس گورستان در داشآکل (1350) و اولین دیدار مرجان و داش آکل: «بعد همین طور که سرش را برگردانید، از لای پردهٔ دیگر دختری را با چهرهٔ برافروخته و چشم‌های گیرندهٔ سیاه دید. یک دقیقه نکشید که در چشم‌های یک‌دیگر نگاه کردند ولی آن دختر مثل این‌که خجالت کشید، پرده را انداخت و عقب رفت. آیا این دختر خوشگل بود؟ شاید ولی در هر صورت چشم‌های گیرندهٔ او کار خودش را کرد و حال داش‌آکل را دگرگون نمود، او سر را پایین انداخت و سرخ شد.»1

این چند خط تمام تصویری است که هدایت از اولین برخورد داش‌آکل با مرجان در داستان به خواننده می‌دهد. در این نقطهٔ عطف و تنها در چند لحظه باید باورِ منِ خواننده چنان با داش‌آکل همراه شود که بپذیرم چرا او در تمام طول داستان قال و مقال عالمی می‌کشد از برای مرجان؛ هدایت این کلیدی‌ترین نقطهٔ داستان را به همین سادگی برگزار می‌کند و تمام! اما کیمیایی در انتخابی هوشمندانه مکان این آشنایی را به گورستان می‌برد و به روایت هدایت جانی تازه می‌دهد.

ویدئو از کانال یوتیوب «پارس ویدئو»

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *