Search

فرشتۀ خیابان‌های تاریک

دلون سال 1935 در خانواده‌ای بورژوا در پاریس به دنیا آمد. کودکی و نوجوانی آشفته و پرفرازونشیبی داشت و کودکی ناآرام و پرخاشگر بود، بنابراین او را از مدرسه بیرون انداختند. هفده‌ساله بود که به ارتش پیوست [و در اولین جنگ هندوچین شرکت کرد] اما در این‌جا نیز مشکلات انضباطی داشت. در بازگشت، با آینده‌ای کاملاً نامشخص، برای گذران زندگی همه نوع شغل را تجربه کرد، از جمله منشی، سرایدار و قصاب.

او نمی‌خواست بازیگر شود اما در جشنوارهٔ کن 1957 مورد توجه دیوید اُ. سلزنیک، تهیه‌کنندهٔ سرشناس، قرار گرفت و پس از یک ضبط آزمایشی با کمپانی او قراردادی هفت‌ساله بست، به شرط یادگیری زبان انگلیسی.

پس از چند نقش مکمل – به‌یادماندنی‌ترین آن‌ها زیبا باش و دهانت را ببند یا زیبا باش اما خفه شو (مارک آلگره، 1958) که در آن ژان‌پل بلموندو همبازی‌اش بود – با بازی در نقش اصلی آفتاب سوزان (رنه کلمان، 1960) به شهرت رسید. سپس روکو و برادرانش (لوکینو ویسکونتی، 1960) تراژدی یک خانوادهٔ شهرستانی ایتالیایی که مجبور به مهاجرت به میلان و زندگی سخت و طاقت‌فرسا در آن‌جا می‌شوند. این دو فیلم موفق سرآغاز اسطورهٔ دلون بودند.

ایدهآل زیبایی مردانهٔ جدید

دیوید تامسن در نقدش بر سامورایی (ژان‌پیر ملویل، 1960)، دلون را به عنوان «فرشتهٔ مرموز سینمای فرانسه» توصیف می‌کند. در مقالهٔ دیگری دربارهٔ همین فیلم، تامسن او را «فرشتهٔ زیبا و قاتل خیابان‌های تاریک» می‌نامد. تامسن تنها کسی نیست که در مورد این دوگانگی در دلون می‌گوید؛ زیبایی لذت‌بخش بازیگر و ماهیت تاریک و خطرناک نقش‌های او. نیک ریس رابرتس و دارن والدرون معتقدند که اسطورهٔ دلون «زیبایی» شکننده اما نگران‌کننده است. و ژینت وینسندو از عبارات «زیبایی شیطانی» یا «مرد کشنده» استفاده می‌کند.

بجز آفتاب سوزان و روکو و برادرانش، فیلم‌هایی که اسطورهٔ دلون را پایه‌گذاری کردند عبارتند از کسوف (میکل‌آنجلو آنتونیونی، 1962)، یوزپلنگ (لوکینو ویسکونتی، 1963)، خانهٔ شادی یا گربهسانان (رنه کلمان، 1964)، استخر (ژاک دوره، 1969)، دستهٔ سیسیلیها (هانری ورنوی، 1969)، و سه‌‌گانهٔ ژان‌پیر ملویل؛ سامورایی، دایرهٔ سرخ (1970) و یک پلیس (1972). بجز روکو و برادرانش و یوزپلنگ، دلون در تمام فیلم‌هایش نقش یک ضدقهرمان یا شخصیت منفی، افراد خطرناک و جاه‌طلب (ریپلی)، دزد (دایرهٔ سرخ) یا قاتلان قراردادی (سامورایی) را بازی می‌کند. از بین فیلم‌های دلون که در این دوره ساخته شدند، آفتاب سوزان، روکو و برادرانش، کسوف و استخر بر زیبایی ظاهری بازیگر تأکید داشتند. در صحنه‌های اروتیک، دوربین دلون را که تقریباً جذاب‌تر از زنان مقابلش است بیش‌تر می‌بیند.

در فیلم‌هایی که دلون در کنار بازیگران قدیمی‌تر و [در آن زمان] مشهورتر بازی می‌کند – با برت لنکستر در یوزپلنگ، ژان گابن و لینو ونتورا در دستهٔ سیسیلیها، ایو مونتان در دایرهٔ سرخ – درگیری محسوسی وجود دارد، بین آرمان بازیگر قدیمی و زیبایی بازیگر جوان. در فیلم ویسکونتی، دلون به عنوان نماد جوانی ظاهر می‌شود؛ شاهزاده‌ای که برت لنکستر نقشش را بازی می‌کند، به خاطر انرژی و ظاهر مردانه‌اش به او احترام می‌گذارد و به او حسادت می‌ورزد. نقش‌های اصلی که دلون بازی می‌کند، همیشه نمایندهٔ بورژوازی‌اند [یا حداقل جاه‌طلبی‌های نسبت داده‌شده به این طبقهٔ اجتماعی هستند.] آن‌ها کاملاً آماده‌اند تا برای حفظ [یا به دست آوردن] موقعیت خود، دست به انواع جنایت‌ها بزنند.

زیبایی بازیگر و فضاهای خودنمایی که او پر می‌کند [یا آرزوها] عمدتاً جدایی‌ناپذیر است: «چهره و بدن دلون جوان به مصرف‌گرایی دنیای پرزرق‌وبرق دههٔ 1960 پیوند خورده است. شخصیت‌های او مشتاق اشیا (پول، اتومبیل، تفریح، زن) هستند، تا این‌ که در نهایت آن‌ها را مجسم می‌کند.» او به نمادی از این جهان تبدیل می‌شود. در نتیجه، به بهانهٔ آفتاب سوزان، کسوف یا یوزپلنگ، به نظر می‌رسد که چنین آدم جذابی بدون دنیای ثروتمند نمی‌تواند وجود داشته باشد.

هر یک از فیلم‌های یادشده یک آجر به ساخت اسطورهٔ آلن دلون کمک کردند. بسیاری از کارگردانان شناخته‌شده او را خمیر کردند، فیلم‌برداری کردند و به ایده‌آل مردانهٔ دهه‌های پنجاه و شصت تبدیل کردند. وقتی به دلون جوان فکر می‌کنیم، این فیلم‌ها به ذهن‌مان خطور می‌کند. به عنوان مثال سامورایی که در آن ملویل ویژگی‌های آرمان زیبایی مردانه را که دلون نشان می‌دهد و در عین‌ حال مالیخولیا، حرص و ظلم شخصیت را به نمایش می‌گذارد.

ویدئو از کانال آپارات «نوا فیلم»

ویدئو از کانال آپارات «کلیپ طلایی»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *