گفتهاند انسانهایی که با مرگ ناگهانی از دنیا میروند، در لحظهٔ مرگ تمام لحظههای مهم زندگیشان مثل یک فیلم با دور تند از نظرشان میگذرد و در ذهنشان تداعی میشود. درستی یا نادرستی این گزاره را تا کنون کسی نتوانسته به گوش خود از زبان و بیان متوفیان دنیا بشنود یا رد و اثباتش کند اما این قدر هست که مواد شیمیایی و بیوشیمی موجود در سلولهای بدن مردگان تا مدتی کوتاه، مثلاً بازهٔ زمانی یکیدوروزه، به کارکرد ویژهٔ خود ادامه میدهند. مثلاً موها و ناخنها اندکی رشد میکنند. بخش دوم روزی روزگاری آبادان گویی کشدار کردن همین لحظهٔ روایت مرگ ناگهانی یک خانوادهٔ پنجنفرهٔ آبادانی است، با این افزودهٔ دراماتیک که انگار تصورات آخرین لحظهای ذهنی هر کدام از افراد این خانوادهٔ نه انفرادی، بلکه شبیه زمان حیاتشان در تعامل و ارتباط با همدیگر سپری میشود. نوعی شیوهٔ فاصلهگذاری ابداعی برتولت برشت که در تئاتر سابقه و رواج دارد و سینماگر ایرانی با شناخت و سابقهای که در دنیای نمایش صحنهای دارد، از این شیوهٔ بیانی استفاده کرده است.
روزی روزگاری آبادان نسخهای ویژه از آبادان است که با حذف چند جمله و تغییر گویش و لهجهٔ شخصیتهای فیلم، میتواند روایتی جهانشمول باشد از شهری در همه جای جهان معاصر که در معرض تهاجم موشکهای مخرب یک جنگ واقع شده است. یک روایت از نوع فیلمهای آپارتمانی که بنا به خاستگاه اولیه و تئاتری آن، جز چند سکانس اولیهٔ فیلم بقیهاش در یک خانهٔ بهنسبت کوچک یکطبقه میگذرد. در واقع مفهوم آبادان نه در گشتوگذار دوربین در شهر و روایت تصویری از شهر و تأکید بر وضعیت تاریخی، جغرافیایی و حتی اجتماعی آن، بلکه با چند اشارهٔ حداقلی برگزار میشود. در حد قرار گذاشتن با مخاطب اثر که آن را آبادان فرض بگیرد و در ضمن فرض بگیرد که این داستان همزمان با تهاجم آمریکا به عراق و علیه صدام حسین اتفاق افتاده است. وگرنه در نیمهٔ اول فیلم نه اشارهای به واقعهٔ طولانی جنگ ایران و عراق میشود و نه اشارهای متنی و مستقیم به وضعیت آبادان به عنوان شهری جنگزده. گرچه در فرامتن هیچکس نمیتواند بعد از واپسین روزهای شهریور 1359 خرمشهر و آبادان بدون تداعی شدن این نکته به یاد بیاورد که اینجا خط مقدم جنگ و تجاوز به کشورمان بوده است.
تیزر از کانال آپارات «سینماتیکت»