انتظار بی‌پايان

راند سوم تعیین دولت چهاردهم با اعلام فهرست غافل‌گیرکنندهٔ وزیران پیشنهادی برگزار شد و این روزها مرحلهٔ تأیید صلاحیت آن‌ها در مجلس جریان دارد. فضای متفاوت روزهای انتخابات و حرف‌های متفاوت مسعود پزشکیان (منهای بدیهیات و بخش‌های مبهم و نامفهومش) نوید تفاوت‌هایی – هرچند اندک – با گذشته را می‌داد اما ناگهان و پیش از این که رییس‌جمهور منتخب وزیران پیشنهادی‌اش را اعلام کند، ویدئویی از او در فضای مجازی منتشر شد، حاکی از این که «نمی‌گذارند کار کنیم!»

خب این که تکرار سناریوها و موقعیت‌های تکراری و آشناست؛ آن هم پیش از شروع کار رییس‌جمهور. در گذشته هم حرف‌های مشابه حداقل دو رییس‌جمهور به یاد ملت مانده که می‌گفتند «نمی‌گذارند کار کنیم!» گفتیم صبر می‌کنیم. (ما ملت صبوری هستیم) چون اعلام شده بود یک شورای راهبردی (یا راهبری) تشکیل شده با لشکری از شخصیت‌های آشنا و ناآشنا، متخصصان رشته‌های مختلف و صاحبان تجربه و استادان دانشگاه جهت کمک به پزشکیان برای انتخاب مناسب‌ترین افراد. قطعاً رؤسای جمهور گذشته هم در این مرحله مشاوران و همکارانی برای انتخاب وزیران داشته‌اند اما انگار آن‌چه این بار جریان داشت و جزییاتش اعلام می‌شد یا در رسانه‌ها درز می‌کرد، مفصل‌تر و دقیق‌تر از گذشته بود.

یکی از معیارهایی که در این مرحله اعلام شد این بود که تلاش می‌شود کسانی انتخاب و پیشنهاد شوند که سابقهٔ وزارت نداشته‌اند. با ناکامی‌ها و سوءمدیریت‌های گذشته، این تصمیم عاقلانه‌ای به نظر می‌رسید. نیازمودن آزموده‌ها. آزموده را آزمودن خطاست. اما فهرست وزیران پیشنهادی مثل بمبی حاوی آب یخ بر سر رأی‌دهندگان منتظر و امیدوار ترکید و رییس شورای راهبردی رییس‌جمهور که به طرز بی‌سابقه‌ای در دورهٔ مبارزات انتخاباتی فیل هوا کرده و حرف‌های امیدبخش زده بود، عذرخواهی و سپس استعفا کرد.

در فهرست پیشنهادی پزشکیان، فارغ از وزن و اعتبار و سایر معیارهای تعیین‌کننده‌ای که وعده‌اش برای تغییر وضعیتی داده شده بود که طی سال‌های گذشته به نارضایتی عمیق مردم منجر شده، نام‌های تکراری هم کم نیستند. یک قلم سه وزیر دولت سیزدهم مستقیم به فهرست پیشنهادی کابینهٔ چهاردهم منتقل شده‌اند که این امر در تمام دولت‌های گذشته بی‌سابقه بوده است. تحلیل فهرست پیشنهادی، بماند برای اهل فن. تا آن‌جا که مستقیم به کار ما مربوط می‌شود، وزیر پیشنهادی برای وزارت فرهنگ و ارشاد سلامی، آقای سیدعباس صالحی هم از جمله کسانی در فهرست رییس‌جمهور است که پیش از این سابقهٔ وزارت در همین وزارت‌خانه را داشته و در دولت دوم حسن روحانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. وی دارای تحصیلات حوزوی است و دورهٔ وزارت او در سال‌های ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰ (با عنایت به این که حدود دو سال از آن دورهٔ شیوع کرونا بوده) کم‌وبیش شبیه روال همیشگی این وزارت‌خانه در دوره‌های دیگر بوده و به‌خصوص شیب سینمای ایران به سوی وضعیت کنونی در این سال‌ها شدیدتر شده است. البته همچنان معتقدیم که وضعیت فرهنگی کشور در همهٔ ۴۵ سال گذشته تابعی از اوضاع عمومی و به‌خصوص وضعیت سیاسی کشور بوده است. وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در همهٔ این سال‌ها، حتی اگر در برخی از آن‌ها گرایش‌ها و علایق فرهنگی هم بوده، به تبع فضای عمومی، بیش‌تر شخصیت‌هایی سیاسی بوده‌اند تا فرهنگی. یعنی عملکردی سیاسی داشته‌اند تا فرهنگی.

حالا این سابقه و تاریخچه را داشته باشید تا برسیم به این که پس از اعلام فهرست وزرای پیشنهادی، آقای صالحی در اظهار نظر عجیب و غیرمنتظره‌ای گفت نه رغبتی به این منصب دارد و نه برنامه‌ای برای فرهنگ مملکت در دورهٔ وزارتش. طوری هم صحبت کرد که انگار به‌زور این مقام را پذیرفته یا توی رودربایستی مانده است. در طول روزهایی که شورای راهبردی رییس‌جمهور مشغول مطالعه و رایزنی دربارهٔ انتخاب وزرا بود، در بین نام‌هایی که برای وزارت ارشاد مطرح می‌شد به‌ندرت اسمی از آقای صالحی به میان می‌آمد اما به نظر می‌رسد مثل همهٔ غافل‌گیری‌های مربوط به بقیهٔ فهرست وزرای پیشنهادی، در این مورد هم نتیجهٔ مذاکرات پشت پرده منجر به انتخاب کسی شده که کم‌تر نامی از او در دورهٔ گمانه‌زنی‌ها بود و عجیب‌تر از همه این که علاقه و رغبت و برنامه‌ای هم برای کارش ندارد. واقعاً عجیب نیست؟

وزارت، منصبی است که اهل سیاست به عنوان یکی از بالاترین پله‌های ترقی در جایگاه‌های رسمی می‌شناسند و همه برایش سر و دست می‌شکنند. حالا چه‌طور نصیب بخش فرهنگ کشور در این اوضاع آشفته، سیاستمداری از دانش‌آموختگان حوزه شده که نه رغبت دارد و نه برنامه‌ای برای عرصهٔ فرهنگ؟ آن‌هایی که شوق وزارت داشتند و ادعای برنامه، چه کردند که حالا وزیری بی‌علاقه و بی‌برنامه چه خواهد کرد؟ اگر به ذهن‌ها فشار بیاوریم و کارنامهٔ چهارسالهٔ وزارت آقای صالحی در دولت دوازدهم را کندوکاو کنیم بعید است به نتیجه‌ای غیر از آن‌چه در مسیرش به این‌جا رسیده‌ایم برسیم. انتظار نداریم چهره‌ای فرهنگی سکان‌دار وزارت فرهنگ کشور بشود اما انتخاب مدیری که علاقه و برنامه‌ای برای عرصهٔ فرهنگ داشته باشد، یعنی فقط از توانایی مدیریتش استفاده کند، انتظار بی‌راهی نیست.

در حال حاضر مطبوعات چاپی ما در نحیف‌ترین وضعیت تاریخ‌شان به سر می‌برند و ژورنالیسم غیرچاپی بیش‌تر اسباب دست اهل سیاست و تجارت است. و از سینما چه بگوییم که حرف تکراری نزده باشیم؟ در همین آخرین هفته‌های عمر دولت سیزدهم، انتشار شتاب‌زدهٔ «سند ملی سینما» بدون مشورت و موافقت اهل سینما و تشکل‌های صنفی باعث واکنش منفی سینماگران شد و آن را شیوه‌ای کهنه برای کنترل سینماگران و نظارت بر سینما ارزیابی کردند. گویی قرار بوده سینماگران را در برابر یک عمل انجام‌شده قرار بدهند و وزارت فرهنگ و ارشاد که می‌بایست هموارکنندهٔ راه اهل فرهنگ و برطرف‌کنندهٔ موانع فعالیت فرهنگی باشد، به نقش خود به عنوان دستگاه تنبیه آن‌ها ادامه بدهد. سینماگران معتبری با ممنوعیت و محدویت روبه‌رو هستند، بسیاری خانه‌نشین‌اند و از آینده‌شان نامطمئن، برخی مهاجرت کرده‌اند و کسانی هم به فکر رفتن‌اند. فیلم‌های جدی محصول سینمای مستقل و معترض اجتماعی آن قدر پشت اکران می‌مانند تا در فضای مجازی لو بروند اما اکران عمومی از کمدی‌های سخیف پر از لودگی و رقص‌های مردان ریشوی پیژامه‌پوش اشباع شده. توجیه اقتصادی برای فیلم‌های جدی هنری وجود ندارد، شمار اجرای نمایش‌های عامه‌پسند کمدی در بزرگ‌ترین سالن‌های پردیس‌های سینمایی رو به افزایش است و… چنین اوضاعی را قطعاً وزیری بدون رغبت و بی‌برنامه نمی‌تواند سامان دهد.

هنگام نوشتن این سطور، بحث بر سر بررسی صلاحیت وزیران پیشنهادی در مجلس ادامه دارد. باز هم منتظر می‌مانیم…

یک پاسخ

  1. وضعیت کشور از همه لحاظ وضعیت بغرنجی است اگر در وضعیت با ثباتی قرار داشتیم می شد گفت که این چه هست و ان چنان نیست اکنون همین که از دوره خالص سازی عبوری هر چند موقت کرده ایم به فال نیک بگیریم و کمی هم صبر پیشه کنیم(با طعنه صبر را فرمودید)امیدوار که ثبات حاکم شود و همین ایجاد امید و تحرک خواهد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *