در روزگار فقر تکنولوژی و فقدان صدابرداری سرصحنه، هنر مکملی به اسم دوبله پدید آمد و صداگذاری فیلمها در استودیوهای تنگ و تاریک انجام میگرفت. از آنجایی که شاید صدای خیلی از بازیگران سینما مناسب صحبت به جای خود نبود و برخی هم به دلیل ستاره بودن و مشغله کاری زیاد، فرصتی برای نشستن پشت میز دوبله نداشتند، از بطن سینمای ایران، هنری متولد شد که در دنیا خیلی مسبوق به سابقه نبود و به جز معدود کشورهایی چون ایتالیا، در کمتر جایی تا این میزان به آن پروبال داده شد و تشخص یک هنر را به خود گرفت. زیرا در سایر کشورها، فقط به عنوان عنصری دمدستی برای انتقال مفاهیم داستان فیلم حضور داشت و آرامآرام باعث کشف و رشد استعدادهای بیبدیل در این زمینه شد که میخواست بخشی از وظایف یک بازیگر را بر عهده بگیرد. اینگونه شد که دوبلورها در هنر بازیگر شریک شدند و یکی از آن سه آیتم، یعنی بیان را به صورت کامل و بخش زیادی از احساس را بر عهده گرفتند و در میزان درخشش بازیگر و فیلم نقشی تقریباً نصفنصف داشتند؛ نکتهای که همواره مغفول واقع شد و بازیگران زیادی قدر دیدند، بر صدر نشستند، بالاترین قراردادها را بستند و به شهرت رسیدند. غافل از اینکه نیمی از آن هنری که به نمایش میگذارند عاریتیست و این نسل خزانزده و عزلتگزیده هم حق دارند بخشی از آن محبوبیت و شهرت را طالب شوند.
بهجرأت میتوان گفت منوچهر اسماعیلی مهمترین چهره تاریخ دوبله ایران بوده و بهتنهایی توان نشستن روی یک کفه ترازو و همسنگ شدن با بقیه را دارد. ضمن آنکه احترام تکتک آن عزیزان خفته در خاک و یا کسانی که هنوز در زیرزمینهای نمور و اتاقهای دوبله بدون کمترین چشمداشتی به فیلمها جان میبخشند واجب است. اما بیپرده باید اعتراف کرد که اسماعیلی چیز دیگری بود. استعداد نابی که آلبوم صوتی از نصف جاودانههای سینمای ایران و جهان را یکجا در حنجرهاش داشت. مگر میشود بهروز وثوقی را در فیلمهایی چون قیصر، پنجره، رضا موتوری، خاک، رشید، داش آکل، بلوچ، سوته دلان و… بدون صدای اسماعیلی تصور کرد؟ کسی که استاد تیپسازی و تغییر صدا و لحن بود و در همان قیصر بهراحتی به جای دو شخصیت اصلی، یعنی قیصر و خاندایی (جمشید مشایخی) صحبت میکرد و هرقدر کلهشقی، صلابت و شجاعت قیصر را در حنجره داشت، به همان میزان پختگی و آرامش خاندایی را هم با صدایش منتقل میکرد. یا مگر معصومیت، سادگی و بلاهت مجید ظروفچی را میتوان از یاد برد؟
تعداد زیادی از بازیگران، درخشش در زمینه بازیگری و ماندگار شدن برخی از بازیهایشان را مدیون دوبله و بهخصوص عالیجناب اسماعیلی هستند. مگر میشود پرویز صیاد را در حسن کچل بدون صدای اسماعیلی تصور کرد؟ یا خواستگار؟ یا شاهکار بیبدیلاش در داییجان ناپلئون و شخصیتی که از اسدالله میرزا ارائه میدهد و با بیان تر و تمیز و تکیهگذاریهای هوشمندانه از تکیهکلامی ساده چون «مومنت» بهانهای برای خنده گرفتن میسازد و هر بار آن را با طراوتی خاص و غیرتکراری بیان کرده و از مخاطب دلبری میکند. جالبتر اینکه تیپسازیهایش گاه چنان استادانه است که اولاً تبدیل به شناسنامه هنری یک بازیگر میشود و دوم اینکه سنخیت چندانی با تجربههای قبلیاش ندارد. کاری که برای صدای بیک ایمانوردی انجام داد و تیپی که برایش ارائه کرد چنان جذاب، دلربا و دقیق طراحی شده بود که به دلیل تناسبش با نوع حرکت چهره و شخصیت خود بازیگر مخاطب را به اشتباه میانداخت که شاید صدای خود بازیگر باشد!
یگانه بودن اسماعیلی در عرصه دوبله چنان بر همگان آشکار بود که حتی کسی مثل بهرام بیضایی که طرفدار صدای سرصحنه و خود بازیگران بود در رگبار از صدایش برای شخصیت آقای حکمتی (پرویز فنیزاده) استفاده کرد. در حالیکه این کار به دلیل تشخص بازیگری فنیزاده ریسک بزرگی تلقی میشود. اما صدای اسماعیلی چنان روی چهره عاشق، شکننده و حیران فنیزاده نشسته و شخصیت حکمتی را واقعی کرده که سخت بتوان تشخیص داد توانایی مشترک هنری دو شخص، آقای حکمتی را به آن یگانگی رسانده و در خروجی اثر یکی از ماندگارترین فیلمها و شخصیتهای سینمای ایران را شاهد هستیم. تجربهای که یک بار دیگر در فیلم بوف کور (کیومرث درمبخش، ۱۳۵۴) هم تکرار شد و صدای اسماعیلی روی بازی فنیزاده نشست.
از بین کارگردانان ایرانی، هیچکس به اندازه علی حاتمی عاشق دوبله نبود. حاتمی به دوبله به عنوان عنصر مکمل بازیگری فیلمهایش مینگریست و باند صوتی فیلمهایش را همراستا با زیباییشناسی تصویری پیش میبرد و در این مسیر نقش منوچهر اسماعیلی بیبدیل بود. علاوه بر حسن کچل، خواستگار و سوته دلان که وصفش رفت، دوبله سریال معظم هزاردستان، شاهکاری محض است که در آن استاد اسماعیلی غوغا میکند و همزمان وظیفه دوبله چهار نقش از چهار بزرگمرد تئاتر ایرانزمین، جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی ، محمدعلی کشاورز و جمشید لایق را بر عهده دارد و بهجرأت میتوان گفت که در بیش از نیمی از باند صوتی سریال، صدای دلانگیزش را با تنوعهای لازم میشنویم و احساس تکرار نمیکنیم. فاصلهای را که هر کدام از نقشها با هم دارند شاید با سال نوری بشود سنجید و اصلاً یکی از عوامل ماندگاری مشایخی در نقش هنرمندان با شخصیت دوره قاجار همین صداست که در کمالالملک هم چنان بر چهره مشایخی مینشیند که انگار با همان صدا از مادر زاده شده. جالبتر اینکه در همان فیلم هم باز به جای انتظامی صحبت کرده و پذیرفتنیترین ناصرالدینشاه سینمای ایران را خلق کرده است؛ لحنی صمیمی، گاه آمرانه و گاه بذلهگو برای کسی که توانست نیم قرن بر این ملک حکومت کند. شاید یکی از شاهنقشهای اسماعیلی، «شعبان بیمخ» باشد که چون جنس صدا و بازیاش با لحن همیشگی کشاورز و نوع بازیاش کاملاً در تضاد بود، بخشی در مرحله گریم و بخش دیگر به کمک اسماعیلی جبران و این نقش تبدیل به شاهنقش زندگی کشاورز شد. البته مشابه آن را در مادر (علی حاتمی) هم دیدیم و آنجا هم با صدای اسماعیلی بود که دیالوگهای مطنطن و آهنگین حاتمی جان بخشیده میشد. البته در آن فیلم هم دو نقش دیگر با بازی اکبر عبدی و جمشید هاشمپور صدای اسماعیلی را روی خود داشت، که اولی شاید بهترین نقش عمر عبدی هم باشد.
داریوش ارجمند دو شاهنقش ناخدا خورشید و مالک اشتر (در سریال امام علیع) را مدیون اسماعیلی است، که لهجه جنوبی اولی و اقتدار و مصمم بودن دومی را از او دارد. در فیلم سرب به جای سه بازیگر اصلی، هادی اسلامی، مشایخی و جلال مقدم حرف زد، زیرا همواره یکی از موردعلاقهترین دوبلورهای مسعود کیمیایی بود. او در غزل جای محمدعلی فردین و در خط قرمز جای سعید راد دوبله کرده بود، هرچند که پیش از این در تنگنا هم جای سعید راد حرف زده بود. و در تیغ و ابریشم جای فرامرز صدیقی و جلال پیشواییان، و زینال بندری که شمایل مورد تحسین سینمادوستان دهه ۱۳۶۰ را با جمشید هاشمپور خلق کرد که بیش از یک دهه چرخ اقتصادی سینمای ایران را به حرکت درآورد. و این فقط بخشی از کارنامه پربار منوچهر اسماعیلی بود؛ بخشی از سینمای ایران، در حالیکه در دوبله سینمای جهان هم شاهکارهای بیبدیلی خلق کرده که از حوصله این مقال خارج است.