Search

از تاریکی نترس!

اوریون و تاریکی که فیلمی آموزشی‌ست، گاهی در دیالوگ‌ها فلسفه‌ورزی می‌کند و چارچوب داستان را فقط به صورت نمادین حفظ کرده و فیلم‌هایی مانند مونه: نگهبان ماه (۲۰۱۴)، پنج افسانه (۲۰۲۰) یا حتی تلقین (۲۰۱۰) را تداعی می‌کند. شون چارمتزِ فیلم‌نامه‌نویس که اولین کارش را به‌عنوان کارگردان انجام داده در این‌جا زیر سایهٔ چارلی کافمنِ سرشناس قرار می‌گیرد. امضای کافمن – برای مثال سورئالیسم او – به «اوریون» نفوذ می‌کند و تأثیر او را نه‌تنها در فلسفه‌ای که در فیلم ظاهر می‌شود، بلکه در شخصیت‌ها نیز می‌توان مشاهده کرد.

فیلم هرچه روایت چرخش‌های پیچ‌درپیچ بیشتری به خود می‌گیرد، بینندگانش را بیش از پیش ناآرام می‌کند، تا این‌که سرانجام مشخص می‌شود که ما شاهد ساختار چندگانهٔ «داستان در داستان» هستیم.

اوریون و تاریکی برخلاف انیمیشن‌های دیگری که سعی می‌کنند درس‌هایی را برای پذیرش فردی یا اجتماعی تدارک ببینند، شما را به تفکر و تعمق می‌اندازد و مراجع فرهنگی معاصر را در اختیار بینندگان خود قرار می‌دهد. البته همهٔ این‌ها برای اکثریت مخاطبان کودک بسیار دشوار خواهد بود. فیلم با تصاویر رنگارنگ، موجودات زیبا، عجیب و خنده‌دار و همچنین صداقت سعی در جلب نظر آن‌ها دارد. اما حتی این نیز بسیار فلسفی‌تر – البته معنادارتر – از آن چیزی‌ست که ممکن است انتظار داشته باشیم، زیرا این‌بار هدف این است که از تثبیت‌های ما در رابطه با ترس و قضاوت اجتناب شود. فیلم به این سوال واضح پاسخ نمی‌دهد که چرا اوریون تا این حد از همه چیز می‌ترسد.

با وجود تمام تلاش‌های اوریون او همچنان از تاریکی می‌ترسد. چارمتز (یا کافمن) به دنبال تفسیر مجدد و ارزیابی مجدد خودِ ترس است. بنابراین، فیلم به دنبال پاسخی برای سؤالات ساده نیست، دلایل مستقیم وحشتِ اوریون به هیچ‌وجه توضیح داده نشده، اما ما پاسخی دریافت می‌کنیم که برگرفته از حکمت باستانی است: ترس بخشی از زندگی است اما لازم نیست که تعیین‌کننده یا یک عامل باشد. اما فیلم‌نامهٔ کافمن حتی از موضع معمول در افسانه‌ها نیز خودداری می‌کند، زیرا اوریون حتی پس از شناخت تاریکی و همکارانش تبدیل به قهرمان فیلم نمی‌شود. ترس با آرامشی که با شجاعت مسلح شده است جایگزین می‌شود، نه سبک‌سری یا تکبر.

اگر بخش‌هایی را که برای بزرگسالان جذاب‌تر است کنار بگذاریم، به‌عنوان یک فیلم کودکانه، نمی‌تواند محدودیت‌های خود را کاملاً پُر کند. شخصیت‌ها چندان جالب نیستند. دو قهرمان داستان، تاریکی و اوریون، بر خلاف مثلاً نیمونا، حتی با استانداردهای فیلم‌های کودکان نیز کلیشه‌ای باقی می‌مانند. اوریون… انیمیشنی درجه یک است اما خاطره‌انگیز نیست. در مقایسه، شخصیت‌های المنتال یا نیمونا دید دائمی‌تری را ارائه می‌دهند.

اوریون و تاریکی برای چه کسی ساخته شده است؟ زیرا کودکان به سختی ترفندهای هوشمندانهٔ بی‌شمار آن را درک می‌کنند یا نمی‌فهمند. به عنوان مثال بعید است که با شنیدن صدای لاک‌پشت توجه آن‌ها به ماهابهاراتا جلب شود.

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *