Search

آشنای ناآشنا!

همسایهٔ شما، زهره اثری عمیق و قابل‌تأمل است که با الگو گرفتن از کارگردانان کلاسیک به‌خصوص آلفرد هیچکاک از همان دقایق اولیه بدون معطلی وارد داستان اصلی می‌شود. زهره مشیری (رؤیا افشار) زنی غمگین است و چنان که در نمای افتتاحیه دیده می‌شود، تنها همدم‌های واقعی او گربه‌هایش هستند. چند وقتی است که علیه زهره شب‌نامه‌هایی در محل سکونت‌شان (شهرک اکباتان) پخش می‌شود. کارگردان با تولید موقعیتی رازآلود، داستان را پیش می‌برد و حین معرفی شخصیت‌ها و نمایش فضاها با طرح چند گره و معما باعث برانگیختن کنجکاوی مخاطب می‌شود و این فضای تردید و عدم قطعیت تا انتها ادامه می‌یابد.

فیلم خانواده‌ای ازهم‌گسیخته را به تصویر می‌کشد. شاهرخ (همسر زهره/ مسعود دل‌خواه) چند سالی‌ست ساکن شمال شده و دور از خانه به سر می‌برد، شهاب (پسر زهره و شاهرخ) که دوران سربازی خود را پشت‌سر می‌گذاشته گم شده و کسی از او خبر ندارد و شیوا (خواهر شهاب/ ندا جبرییلی) از هر راهی به دنبال پیدا کردن برادرش است. این فضای تردیدآمیز و بدون قطعیت، علاوه بر روند روایی داستان، در شخصیت‌پردازی هم نمود دارد. مثلاً شیوا مهمان‌دار هواپیماست و همواره بین زمین و هواست. مادر زهره هم که پیرزنی سالمند و بیمار است با آن‌ها زندگی می‌کند و در بین تمام این مشکلات، انتشار گاه‌وبی‌گاه این شب‌نامه‌ها آرامش اندک خانواده را نیز برهم ‌می‌زند. تا نیمه‌های اثر این حالت معماگون ادامه پیدا می‌کند و دربارهٔ شناسایی نویسندهٔ شب‌نامه‌ها احتمال‌های مختلفی مطرح می‌شود.

کارگردان با ظرافت از ابتدا نشانه‌هایی در داستان می‌کارد که در نیمهٔ دوم آن‌ها را برداشت می‌کند و در کل، مکانیزم توزیع اطلاعات در طول اثر به‌درستی صورت گرفته است. مثلاً تصاویر بسیاری به شکل موتیف تکرار می‌شود از سربازهایی که از کنار زهره رد می‌شوند و او ضمن مکثی کوتاه، نگاهی آکنده از غم و حسرت به آن‌ها می‌دوزد. هنگامی که ناگهان زهره بر مزار شهاب دیده می‌شود، آن نگاه‌های رازآمیز و محزونش معنی پیدا می‌کنند. پرداخت مینی‌مال کارگردان در نمایش این فصل جالب است چون این فصلِ بدون دیالوگ تنها کارکردی اطلاع‌رسان برای مخاطب دارد و هدف کارگردان نمایش ناله و ضجه‌های مادر و تأکید عاطفی نیست. شهاب به مواد مخدر اعتیاد داشته و مادر به همین دلیل او را از خانه بیرون کرده است. اعتیاد شهاب باعث مطرح شدن احتمالی بود مبنی بر این‌که او شب‌نامه‌ها را علیه مادرش بین همسایگان توزیع می‌کند ولی مرگ او بر این احتمال خط بطلان می‌کشد.

مورد دیگر همسایهٔ فضول زهره، آقای مساوات (قربان نجفی) است که از بی‌کاری، در زندگی آن‌ها سرک می‌کشد و دور از ذهن نیست که آتش این تهمت‌ها را او شعله‌ور می‌کند. اما تقریباً در میانه‌های اثر و در فصلی غافل‌گیرکننده با پرداختی همراه با تعلیق، مشخص می‌شود زهره این شب‌نامه‌ها را علیه خودش می‌نویسد و پخش می‌کند! در این‌جا هم الگو گرفتن از هیچکاک به‌وضوح دیده می‌شود. جایی که در پردهٔ آخر شاهکار ابدی او سرگیجه، به بهانهٔ نامه‌ای که جودی می‌نویسد، حقیقت در قالب یک فلاش‌بک آشکار می‌شود. البته که این فیلم را هرگز نمی‌توان – و نباید – با اثر بی‌نظیر هیچکاک قیاس کرد اما کارگردان الگوی روشنی انتخاب کرده چون فیلم تنها در پی یافتن هویت نویسندهٔ شب‌نامه‌ها نیست و مفهومی مهم‌تر و عمیق‌تر را دنبال می‌کند. گفتار متنی که زهره در این فصل دارد، پرده از معمای گم شدن شهاب برمی‌دارد. جسد شهاب دو روز پس از آن‌که از خانه بیرون انداخته شد در محوطهٔ شهرک پیدا می‌شود و زهره به همراه کامران (دوست شهاب) او را مخفیانه و به دور از چشم شاهرخ و شیوا دفن می‌کند. حال آن گره‌افکنی‌ها و رفتارهای عجیب زهره در نیمهٔ نخست فیلم رفته‌رفته با گره‌گشایی در نیمهٔ دوم همراه می‌شود. زنی عجیب که میل به بدنامی و در نهایت طرد شدن دارد تا با تنهایی و رنجی که بر خود تحمیل می‌کند وجدان ناآرامش را التیام بخشد و تقاص گناهی را که بابت مرگ شهاب حس می‌کند پس بدهد.

تیزر فیلم از کانال آپارات «باکس‌آفیس ایران»

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *