میخواهم به مناسبت نمایش مهجور پنجمین فیلم بلند امیرحسین ثقفی(کوچه ژاپنیها)، نگاهی واقعبینانه به دنیا و شیوهٔ فیلمسازیاش داشته باشم. آخرین فیلم او طی این مدت فروش خوبی نداشته و خودش هم با آن که با آثارش نشان داده دیدگاه و دغدغههای انسانی و اجتماعی دارد و به زبان زیباییشناسی سینما اهمیت میدهد، هنوز نتوانسته در نقطهٔ شاخص و تثبیتشدهای قرار بگیرد. از یک سو میبینیم که سینمای لوده و بشکن و بالا بنداز این روزگار رفتهرفته نوعی سلیقهسازی مخرب در ذهن مخاطب منفعل و خلع سلاحشده ایجاد کرده که دیگر نگاه تلخاندیش ثقفی و آدمهای تنها و رنجدیده و عدالتخواهش در آن جایی ندارند. اما توجه داشته باشیم که فضای بدوی بیشتر آثار او و عدم پایبندیاش به روایتپردازی کلاسیک و سرراست و رئالیسم اجتماعی آشنا که جغرافیا و آدمها در آن دارای نشانههای متعارف و معاصر باشند، خود به خود در یک مخاطبشناسی عام جایی ندارد. اگر این وجه مشخصهها را به منزلهٔ نوعی سلیقه و باج ندادن به تماشاگر سطحینگر بدانیم، باید به این واقعبینی رسید که خروجیاش در سینمای ناکارآمد و پرآزمون و خطای ما چه بوده است؟ از نظر نگارنده تحت هر شرایط و با هر متر و معیار و دیدگاهی باید بپذیریم که سینما بدون مخاطب موضوعیت ندارد و قرار نیست خالق اثر فقط برای دل خودش و عدهٔ معدودی از هواخواهانش فیلم بسازد. در بین پنج فیلمی که از ثقفی تا کنون اکران شده، مرگ کسب و کار من است پرفروشترینشان بوده و بقیه در ایام سوگواری و گروه «هنر و تجربه» اکران نامناسبی داشتهاند. البته منظورم از این چکوچانه زدن این نیست که همهٔ فیلمها باید پرفروش باشند ولی قاعدتاً در یک شرایط طبیعی فرهنگی، آثاری با قالب نمایشی و زبان ساختاری متفاوت نیز باید مخاطب نسبی خود را داشته باشند. این را هم قبول دارم که دستیابی به چنین مخاطب تعریفشده و قابلاتکایی نیاز مبرم به بسترسازی فرهنگی و برنامهریزی اصولی و مدون در چرخهٔ تولید سالانه [با پوسته انداختن و هویتمندی و بالندگی تدریجی بخش خصوصی] دارد که متأسفانه در وضعیت کنونی فاقد آن هستیم. چنین به نظر میرسد که امیرحسین ثقفی با همفکری پدرش علیاکبر ثقفی و به پشتوانهٔ رابطهٔ تفاهمآمیزی که با یکدیگر دارند، سیاستشان تداوم ساخت فیلمهای کمهزینهای همچون کوچه ژاپنیها است که در آنها «سینمای مستقل» و «نگرش معترضانهٔ اجتماعی» تعریف متفاوتی دارد.
کوچه ژاپنیها در مقایسه با آثار قبلی ثقفی، خط داستانی پررنگتری دارد و برای اولین بار شاهد پرسهزنی دوربین در فضا و جامعهٔ شهری [البته در قالبی استلیزهشده و بدون نشانههای مستقیم] هستیم. اگر «آنارشیسم عدالتخواهانه» و «رنجپذیری انسان» را جزو دلبستگیهای فلسفی ثقفی بدانیم، در اینجا شمایلنگاری مفاهیم اشارهشده را مجرمی عهدهدار میشود که قرار است ترکیبی از قهرمان و ضدقهرمان باشد. از دید ثقفی تُرکتازی جنونآمیز ابراهیم (مجید مظفری) عین عدالت است. اساساً بیان رنج آدمی از دیدگاه فلسفی و روانکاوانهٔ شخصیتهایی چون شوپنهاور، فروید، نیچه و داستایفسکی، زوایای گوناگونی را در بر میگیرد که درک و تحلیل و مقایسهشان [جدا از کشش درونی] نیاز به مطالعهٔ عمیق و گسترده دارد. حال جا انداختن این مفهوم فلسفی در یک اثر سینمایی که در شرایط نامناسب اکران این دیار باید در کنار حضور انبوه فیلمهای تگزاس3، هتل، تمساح خونی، سال گربه و… اکران محدودی داشته باشد، کار راحتی نیست. مشکل اصلی کوچه ژاپنیها و فیلمهای قبلی امیرحسین ثقفی این است که در چنین بازار مکارهای میخواهند فارغ از هر بستر باورپذیرِ اولیه و بیتفاوت به خطوط رئالیستی معاصر، توصیفکنندهٔ دنیای ذهنی خالقشان باشند. روی همین اصل، جلوتر از آن که بیننده بخواهد با محیط و آدمها اخت و درگیر مسائلشان شود، در معرض برخوردهای انسانی و موقعیتهای خشونتبار و پرکشمکش غریبی قرار میگیرد که ناخواسته ملزم به تفسیرپذیری و نمادپردازی از این صحنهها میشود.
تیزر از کانال آپارات «فیلیمو نت»