در جستجوی حقیقت

بعد از گذشت سه دهه از ساخته شدن فیلم روز واقعه توسط شهرام اسدی بر اساس فیلم‌نامه بهرام بیضایی، این فیلم هنوز هم جذابیتش را حفظ کرده و حاوی نکات ریز و درشتی است و به تعبیری بهترین اثر سینمایی مربوط به واقعه عاشورا شناخته می‌شود.

مهم‌ترین نقطه قوت فیلم، فیلم‌نامه دقیق، با دیالوگ‌های حساب‌شده و چندپهلو است و البته نگاه غیرمستقیم به واقعه عاشورا، که همین گریز از مستقیم‌گویی از نقاط برجسته و متمایزکننده‌اش از نمونه‌های مشابه است. بیضایی می‌خواهد امام حسین (ع) را از زاویه دید اطرافیان معرفی کند و موفق می‌شود. 

تم اصلی فیلم «معرفت‌جویی» و «در جست‌وجوی حقیقت بودن» است که با انتخاب هوشمندانه یک جوان نصرانی تازه‌مسلمان و نگاهش به قوانین اسلام تجلی می‌یابد و او در هر مواجهه‌اش با مسلمانان سنتی یک به یک سفارشات اسلام را به آن‌ها یادآوری می‌کند. این که «جنگیدن و ریختن خون در ماه محرم حرام است» و یا این که «مسیح را مسیحیان نکشتند و از چه رو است که مسلمانان قصد جان امام‌شان را کرده‌اند»، نویسنده برای رسیدن شخصیت اول داستان به حقیقت که اینجا کنایه‌ای ست از حسین (ع)، عبدالله را از هفت وادی عرفان می گذراند تا رفته‌رفته نگاهش به اسلام و اما‌ تکمیل‌تر شده و در انتها بگوید: «من حقیقت را در زنجیر دیدم،

من حقیقت را پاره پاره بر خاک دیدم،

من حقیقت را بر سر نیزه دیدم!»

او که تا آن روز حسین (ع) را فقط از روی حرف‌های راحله می‌شناسد، با ندایی غیبی از مجلس عروسی به وعده‌گاه فرا خوانده می‌شود. وادی به وادی، واحه به واحه پیش‌تر رفته و معرفتش تکمیل‌تر و شناختش عمیق‌تر شده و در انتها خود می‌شود راوی حقیقت، برای افرادی به‌ظاهر مسلمان که از واقعه کربلا بازمانده‌اند. 

او ابتدا مهمان دو شترچران بادیه‌نشین است که نمادی از نهایت بی‌خبری از محیط پیرامون است. آدم‌هایی که روز را برای زیستن انتخاب نکرده‌اند و شب راه می‌روند و روز در سایه نخلی می‌آسایند ولی از همان ابتدا قرینه‌سازی‌های نویسنده با مسیری که امام چند روز پیش طی کرده و انگار به همه خبر داده که جوانی نصرانی در پی‌اش خواهد آمد. عبدالله دقیقاً کارهایی را می‌کند که قبلاً یک بار اتفاق افتاده، از کاسه شیر شتر خواستن تا وادی ماقبل آخر که اسبش را هم پیشاپیش آماده کرده‌اند و ایستادن در جایی که قبلاً تجسم حقیقت ایستاده بود. او در وادی دوم با مردی که برای تاوان گناهان پدرانش به بت‌های پیشین سرگین می‌زند، مواجه می‌شود که گامی رو به جلو است و در ادامه به  راهزنانی می‌رسد که به قافله‌ای هجوم آورده‌اند و او باید بین دنبال حقیقت رفتن و کمک به مظلوم یکی را انتخاب کند و عبدالله دومی را انتخاب می‌کند که در نهایت به اولی هم برسد. 

وادی چهارم مواجهه عبدالله با لشکریان دو قبیله پرنفوذ است که برای جا نماندن از غنایم جنگ کربلا عجله دارند و او با سخنان تیزتر از تیغ، بزرگ یکی از دو قوم را آگاه می‌سازد که قرار است به جنگ فرزند علی بروند و این سخن در دلش اثر کرده و نادم از کرده خویش با قوم دیگر به نزاع برمی‌خیزد. 

وادی پنجم رودررویی با نادمان دشت کربلا و آن‌هایی‌ست که زن و فرزند را بهانه قرار داده و از لشکر امام جدا شده‌اند. 

مرحله ششم دیدار با قومی‌ست که بزرگش (جمشید مشایخی) از پیشگویی پیشینیان و روزی به‌خصوص می‌گوید. آن‌ها که هفت روز پیش میزبان امام و یارانش بوده‌اند، وعده آمدن جوان نصرانی را شنیده‌اند. حتی تا جایی که می‌دانند شمشیری نیاز نخواهد داشت. 

و مرحله آخر همان رسیدن به روز واقعه و دیر رسیدن و اتمام ماجرا و دو خورشید که در آسمان می‌درخشند. 

شهرام اسدی که در زمان ساخت، کارگردان تازه‌کاری محسوب می‌شد هرچند نتوانسته از زیر بار سنگین متن بیرون بیاید و خودی نشان دهد ولی همین که با گزینش بهترین‌ها برای تولید فیلم از بازیگران و عوامل فنی گرفته تا موسیقی و طراحی صحنه و لباس و فیلم‌برداری سعی کرده در مصور کردن فیلم‌نامه تمام تلاش خویش را مبذول کند و در این مسیر تا حدودی موفق بوده و دست کم زحمات نویسنده را بر باد نداده است. 

بازی بازیگران به دلیل نقش‌های کوتاه و تعدد شخصیت‌ها چندان به چشم نمی‌آید و بیننده انگار تمام‌شان را قبلاً دیده و با آن‌ها همذات‌پنداری می‌کند و غافلگیری ماجرا علیرضا شجاع‌نوری و لادن مستوفی در دو نقش اصلی عبدالله و راحله هستند که البته نمی‌توانند آنگونه که باید خود را نشان بدهند و انگار صرفاً به دلیل ناشناخته بودن‌شان در آن زمان برای مخاطب جهت ایفای نقش انتخاب شده‌اند.

هر چند که نمی‌توان از موسیقی ماندگار و شنیدنی مجید انتظامی به‌سادگی گذشت که تصور فیلم بدون آن به‌سختی امکان‌پذیر است و به‌تنهایی در تعیین ضرباهنگ فیلم مؤثر عمل می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *