نامههای کوچک شرورانه، شباهتی به فیلم نخست تئا شاروک، منِ پیش از تو که ملودرامی عاشقانه و سانتیمانتالیستی در اقتباس از رمان معروف جوجو مویز بود ندارد؛ نه در درونمایه و نه در اجرا. اینجا بیشتر با سپهری زنانه در مقابل سیطرهای مردانه در دههٔ 1920 انگلستان مواجه هستیم که با بیانی فمینیستی اما طنازانه و جمعوجور و عاری از احساساتگراییهای غلیظ و در قالب ماجرایی معمایی، قرار است برخی ریشههای سرکشی برابر دنیای مردسالارانه و زنستیزانه را مرور کند و در این بین محوری نیز که داستان بر اساس آن شکل میگیرد، فرهنگ اخلاقی زبانیای است که طی آن، زنان را مقید به محدودیتهایی میسازد که رعایتشان برای مردان الزامی نیست؛ مثل فحش.
در عموم فرهنگهای اخلاقی جوامع مختلف، اگرچه برای نوع انسان تعریفی کلی از حیا در نظر گرفته شده اما شکلهای مصداقی آن برای زنان، شدت و حدت بیشتری دارد که یکی از آنها هم همین ادب گفتاری است. فحاشی مردان شاید در سنجههای اخلاقی چندان زیبنده نباشد ولی در عرف جاری به عنوان جزیی از طبیعت مردانه تلقی میشود که ارتکاب هرازچندگاهیاش هم گویی چندان اشکالی ندارد و حتی گاه به عنوان توانمندیای مردانه تحسین میشود. اما فحش دادن زنان، امری نابخشودنی است و از زنی که فحش میدهد، با عباراتی چون بیحیا و سلیطه و هرزه یاد میشود. نامههای کوچک شرورانه حکایت این دوگانگی در بافت اجتماعی مردسالارانه است. این که در بخشی از فیلم، پدر ادیت تیتر روزنامهای را که دربارهٔ حق رأی زنان است به گلادیس نشان میدهد و با طعنه و تحقیر نظر او را دربارهاش جویا میشود، بستر موقعیتی داستان فیلم را به یاد مخاطب میآورد تا دریابیم معمای نوشتههای رکیک داستان فیلم، بیش از آن که برآمده از خصومتها یا سوءتفاهمهای فردی باشد، ریشه در چه فرهنگ اجتماعیای دارد.
فیلم با تصویری متقارن از درهای دو خانهٔ همسایه آغاز میشود که یکیشان (رز) با ظاهری شلخته و نامرتب لگن بزرگی را بیرون در میگذارد و دیگری (ادیت) با ظاهری آراسته، چیز کثیفی را داخل لگن پیدا میکند و لگن را با خود داخل میبرد. این افتتاحیه، جدا از آن که دو شخصیت اصلی داستان را معرفی میکند، جنبههای تمایزیشان را هم به آگاهی میرساند. اما آن تقارن درها، انگار خبر از تقارن دو شخصیت هم میدهد. رز و ادیت دو زن کاملاً متفاوت از هم هستند. یکیشان مثل رگبار فحش میدهد و در کافه با مردان مسابقه میدهد و پیدرپی مشروب میخورد و ظاهر آراستهای ندارد و دیگری مقید به آداب اخلاقی اجتماعی و دینی است، عضو انجمنی وابسته به کلیساست، به والدینش خدمت میکند، بسیار مؤدب سخن میگوید و در حرفهایش از مهربانی و ایثار عیسی مسیح یاد میکند. با این حال این دو زن کاملاً متفاوت، در زمینهای با هم مشترکند: هر دو محبوس در پیامدهای عرف تحمیلی حاکم از طرف جامعهٔ مردسالار هستند. زمانی که ادیت برای پر کردن فرم به ادارهٔ پلیس میآید و نگاهش با نگاه رز که در سلول نشسته، تلاقی مییابد، میزانسن فصل، هر دو را پشت میله نشان میدهد: رز پشت میلهٔ سلول و ادیت پشت میلههای پنجره.
ویدئو از کانال نماشا «Movies and Series»