قدرت آزادی

گردآوری و ترجمه: جواد صفوی

دربارهٔ اقتباس

رمان معروف بیچارگان نوشتهٔ نویسندهٔ اسکاتلندی آلاسدایر گری (۱۹۹۲) که برندهٔ جایزهٔ ویتبرد و جایزهٔ داستان «گاردین» شده بود، توسط تونی مک‌نامارا تبدیل به فیلم‌نامه‌ای اقتباسی برای کارگردان یونانی یورگوس لانتیموس شد. لانتیموس تصمیم گرفت بخشی از رمان را که شبیه مقاله‌ای فلسفی/ سیاسی دربارهٔ اسکاتلند و رابطهٔ آن با انگلستان و جهان است حذف کند چون این بخش قابلیت تبدیل شدن به فیلم نداشت. لانتیموس در مورد تفاوت رمان و فیلم‌نامهٔ حاصل از آن می‌گوید: «جوهرهٔ داستان فیلم‌نامه به‌شدت به رمان وفادار بود، هرچند که رمان ساختار و داستان متفاوتی داشت. داستان کتاب توسط مردان پیرامون شخصیت بلا روایت می‌شد. گری از ابزارهای ادبی مختلفی استفاده می‌کرد که گاهی واقعیت آن‌چه را که برخی مردها دربارهٔ بلا می‌گفتند در طول داستان رد می‌کرد: «ما از رمان دور شدیم چون فیلم تنها دربارهٔ سفر و دیدگاه بلا است. من احساس می‌کردم باید این دنیا از طریق چشمان او دیده شود. بنابراین باید این دنیا را بسازیم؛ وارد یک استودیو شویم و همه چیز را خودمان بسازیم.»

در گفت‌وگو با اِما اِستون

یکی از ویژگی‌های فیلم‌های یورگوس لانتیموس، بازی فوق‌العادهٔ بازیگران است. لانتیموس در شناسایی ویژگی‌های پنهان بازیگران استعداد ویژه‌ای دارد. او و اِما استون پس از کمدی سیاه سوگلی/The Favourite (2018) که ده نامزدی اسکار و هفت جایزهٔ بفتا داشت، همکاری خود را در فیلم کوتاه Bleat برای اپرای ملی یونان و سپس در بیچارگان ادامه دادند. لانتیموس وقتی برای اولین بار با استون ملاقات کرد، متوجه شد که می‌توانند با هم کار کنند: «فقط فکر کردم که او چیزی بسیار ویژه‌ای دارد. کارهایی را که انجام داده بود دیده بودم و فکر می‌کردم که برای سوگلی عالی خواهد بود. اما آماده بود هر کاری لازم است بکند تا فیلم را به انجام برساند و بجز این‌که بازیگری بی‌نظیر است، قابلیت این را دارد که بدون نیاز به توضیحات بیش از حد و استفاده از کلمات زیاد، مطلب را درک کند. این نوع صمیمیت خلاقانه برای بیچارگان بسیار حیاتی بود. به‌خصوص به دلیل نقش مرکزی بلا که چالش‌های خاصی برای بازیگرش داشت. در ابتدا پیشنهاد کردم تعدادی فیلم از جمله معمای کاسپار هاوزر (ورنر هرتزوگ، 1974) و مجلس رقص آتش‌نشان‌ها (میلوش فورمن، 1967) را ببیند. یک فرآیند فکری طولانی وجود داشت و سپس مراحلی را که بلا قرار بود در آن قرار بگیرد، از جمله نحوهٔ راه رفتن و صحبت کردن او در طول سفر را شناختیم. بقیه‌اش غریزه و حضور اِما است.»

اِما استون در بیچارگان نقش بلا بکستر را ایفا می‌کند؛ زنی باردار در قرن نوزدهم که دوباره زاده شده و زیر مراقبت‌های پدرانهٔ یک جراح شبه‌فرانکنستینی به نام گادوین بکستر (ویلم دافو) که او را «خدا» صدا می‌زند، زندگی می‌کند چون گادوین مغز جنین متولد‌نشدهٔ بلا را جایگزین مغز ضربه‌خوردهٔ او کرده است. رشد مغز یک کودک در جسم جوان برای بلا پر از شگفتی است. استون می‌گوید: «این داستان دربارهٔ یک زن است که مجبور نیست با شرم مواجه شود.»

لانتیموس نظر استون را تکمیل می‌کند: «شرم چیزی است که در برخی شرایط به ما آموزش داده شده و شخصیت اِما این شرم را ندارد. او هرگز نتوانسته بفهمد شرم چیست، بنابراین کاملاً آزاد است تا ذهن، اندیشه‌ها، نظرات و بدن خود را به اشتراک بگذارد. بیچارگان داستان انسانی است که فرصتی دارد تا از نو شروع ‌کند. بلا زنی 28ساله است که تا آن زمان، زندگی‌ای را سپری می‌کرده که به‌وضوح او را راضی نمی‌کرده و او با یک لوح خالی برمی‌گردد و می‌تواند دوباره شروع کند.»

استون می‌گوید: «این داستان واقعاً خیال‌پردازانه و شبیه یک مجازات است. واضح است که چنین چیزی در واقعیت امکان‌پذیر نیست اما این ایده که می‌توانید به عنوان یک زن، در بدنی که قبلاً شکل گرفته دوباره شروع کنید بسیار جذاب است. این‌که همه چیز را برای اولین بار ببینید و سعی کنید طبیعت یا جنسیت یا قدرت یا پول و یا توانایی انتخاب کردن و بر اساس قوانین خود زندگی کردن را بفهمید، هیجان‌انگیز است.»

نظر لانتیموس دربارهٔ آن‌چه بلا کشف می‌کند، تبیین‌کنندهٔ نگاه خاص گری است که در فیلم نیز برجسته شده است. «از بین لذت‌هایی که دنیا در انتظار ما دارد، جنسیت شاید مهم‌ترین کشف بلا باشد و همان طور که بلا با اشتیاق به سمت آن می‌رود، او به عنوان یک قهرمان زن نادر ظاهر می‌شود که به‌سادگی برای قضاوت اجتماعی اهمیتی نمی‌دهد. وقتی معشوق او دانکن ودربرن با بازی به‌یادماندنی مارک رافالو سعی می‌کند او را به خاطر کار در یک روسپی‌خانه در پاریس شرم‌گین کند، بلا پاسخ می‌دهد: «ما خود وسیلهٔ تولید خودمان هستیم.»

در بیچارگان علاوه بر جنسیت، عناصری از همکاری لانتیموس و استون در فیلم قبلی آن‌ها یعنی سوگلی وجود دارد اما بیچارگان متکی به خود است و جنسیت تنها محور آن نیست. لذت بلا از سفر، شیرینی‌های تارت پر از کاستارد، رقصیدن، سرپیچی از دستورات و در نهایت مطالعهٔ آکادمیک، مانند مشوق‌هایی عمل می‌کند تا شادی‌های احساسی را که در مرز آگاهی وجود دارد در آغوش بگیرد. بلا بدون زمینه‌های فرهنگی جنسیتی و در بین بی‌رحمی روزمره و زشتی مردسالارانه، انسانی کاملاً آزاد است.»

طبق گفتهٔ لانتیموس، استون بیش‌تر پی‌گیر انجام پروژه‌های کوچک مقیاس و پرشور است تا حضور در فیلم‌های پرخرج هالیوودی: «استون پس از تجربهٔ Bleat به من گفت چرا نمی‌توانیم همهٔ فیلم‌ها را مثل این درست کنیم؟ چرا باید این همه آدم در اطراف ما باشند؟ من می‌خواهم این‌جا فقط من و تو و دوربین و هر کس دیگری که کاملاً لازم است حضور داشته باشیم و این فیلم را کاملاً صمیمانه و درون‌گرایانه بسازیم. من هم در پاسخ گفتم از زمانی که شروع به ساخت فیلم‌های انگلیسی‌زبان کرده‌ام، دنبال اجرای این روش هستم! همیشه ‌گفته‌ام که به این همه نفر نیاز نداریم. در بیچارگان توانستیم بارها این کار را انجام دهیم. به رابی رایان (فیلم‌بردار) گفتم می‌دانم که صحنه‌پردازی‌های بزرگی داریم و صدها نفر اطراف‌مان خواهند بود اما چرا نورها را از سقف آویزان نکنیم و بعد همه را بیرون نفرستیم؟ در را ببندید تا فقط ما در اتاق باشیم. اگر به کسی نیاز داشتیم، او را صدا می‌کنیم. بیایید دوباره این شرایط صمیمی را ایجاد کنیم و این‌طوری بود که این کار را انجام دادیم.»

مباحث اخلاقی

لانتیموس در مورد مباحث اخلاقی و محافظه‌کارانه دربارهٔ صحنه‌های جنسی فیلم می‌گوید: «داستانِ بیچارگان نمونهٔ خوبی در توضیح این مسأله است که چرا چنین صحنه‌هایی وجود دارند: این صحنه‌ها آلوده، شاد و گاهی خنده‌دار هستند و چیزهایی عجیب و غم‌انگیز دربارهٔ تجربه‌های انسانی روشن می‌کنند. بلا هم علاقه‌ای به فداکاری زنانه ندارد. مانند یک کودک حریص در یک شیرینی‌فروشی می‌خواهد همه چیز را امتحان کند.»

لانتیموس مرکز اخلاقی بیچارگانرا تضاد درون بلا می‌داند: «طبیعت روح آزاد و سرزندهٔ او با یک پاسخ‌گویی روبه‌رو می‌شود؛ شاید زندگی تنها دربارهٔ رقصیدن، جنسیت و به دست آوردن لذت‌های گذرا نباشد. وقتی او برای اولین بار با دانکن آشنا می‌شود، او به بلا می‌گوید: “تو، مانند من، موجودی از احساسات و لحظه‌ها هستی” اما همان طور که بلا به‌تدریج از زندگی انسان‌ها‌ی پیرامون خود و نقشی که می‌خواهد ایفا کند آگاه می‌شود، دیدگاه ساده‌انگارانهٔ او به هم می‌ریزد. از سوی دیگر هر چه بلا بیش‌تر خود را بروز می‌دهد و یاد می‌گیرد و رشد می‌کند، مردها را بیش‌تر دیوانه می‌کند.»

واقعیت این است که مردها می‌خواهند بلا را به عنوان یک چیز پاک و عاری از عیب و اشکال نگه دارند. همه سعی می‌کنند بلا را شکل دهند و او را به تصرف خود درآورند یا با او باشند و بخشی از زندگی او شوند. چون او به اندازهٔ کافی منحصربه‌فرد است و رفتار او به اندازه‌‌ای غیرمنتظره است که افراد در ارتباط با او نمی‌دانند چه‌گونه به آن واکنش نشان دهند و ابزار لازم برای برخورد با او ندارند. لانتیموس در این زمینه معتقد است: «بلا با آن‌چه که از او انتظار می‌رود مطابقتی ندارد. آن‌چه بلا دارد قدرت آزادی است و این برای اطرافیانش در برخی موارد ترسناک است. در کلیت فیلم، تمایلی به کنترل کردن بلا وجود دارد، حتی اگر به شیوه‌ای مهربانانه و همانند یک پدر و به شکلی مشتاقانه انجام شود. با این حال حتی گادوین هم متوجه می‌شود که بلا باید جهان را تجربه کند. او به عنوان یک پدر مهربان با خیلی از نقصان‌ها کنار می‌آید. فکر نمی‌کنم من هرگز بتوانم هیچ فردی را که هیچ نقصی نداشته باشد و برخی اشتباه‌ها مانند او انجام نداده باشد در فیلم‌هایم داشته باشم.»

لانتیموس به‌ویژه به شخصیت‌های زنانهٔ فیلم‌های خود اجازه می‌دهد بدجنس، خبیث و خطرناک باشند: «بلا یک تراژدی را تجربه کرده اما اشتهایش خاموش نمی‌شود. نقطهٔ اشتراک بلا و ملکه “آن” در سوگلی، نحوهٔ برخورد با محیط مجلل پیرامون خودشان است. رفتار نادرست آن‌ها نشان‌دهندهٔ مضحک بودن ذاتی ثروت و جامعهٔ مؤدب است. از سوی دیگر حبس بلا و این‌که او در ابتدا جهان را درک نمی‌کند و در خانه نگه‌داری می‌شود، بسیار شبیه به آن‌چه است که در دندان نیش/ Dogtooth (2009) وجود دارد. دندان نیش محدودیت‌های خانواده و محدودیت‌های ساختارهای اجتماعی را که می‌توانند درک بشر را تحت تأثیر قرار دهند، بررسی می‌کند. بیچارگان این موضوع را به عنوان نقطهٔ شروع می‌گیرد و سپس می‌بینید زمانی که با دنیای واقعی در تماس قرار می‌گیرید، این مسأله چه‌گونه می‌تواند تأثیرگذار باشد.»

جهان‌بینی

لانتیموس ساختارها و انعطاف‌ناپذیری این دنیا را محدودکننده می‌بیند. به همین خاطر قوانین خود را ایجاد می‌کند: «من از سؤال کردن دربارهٔ حالت امور و قوانینی که همهٔ ما بر اساس آن زندگی می‌کنیم لذت می‌برم. این موضوعی است که در ذهنم است که چرا این قوانین این قدر سفت‌وسخت است و چه‌گونه می‌تواند متفاوت باشد و اگر متفاوت بود چه اتفاقی می‌افتاد؟ اگر یک نفر متفاوت بود چه؟ به نظرم همین موضوع باعث جذب من به بلا هم شد. همیشه در تلاش برای فهمیدن دلیل وجود ساختارها هستم. اگرچه بسیاری از مواقع می‌بینیم که کار نمی‌کنند اما هنوز به آن‌ها اصرار داریم. این مسأله مرا گیج می‌کند. بنابراین سعی می‌کنم بدون توجه به شخصیت‌ها یا داستان‌ها این سؤالات را بپرسم.»

جمله‌ای وجود دارد که بلا در بیچارگان می‌گوید: «از برخی جهات رهایی از خودِ جست‌وجوگرم باعث آرامش می‌شود.» همه باید در جست‌وجوی آزادی و دانش باشند اما هیچ کسی نمی‌خواهد بپذیرد که این تلاش چه‌قدر می‌تواند دردناک باشد. لانتیموس در این زمینه می‌گوید: «بلا اذعان می‌کند که خسته می‌شود، صدمه می‌بیند اما ادامه می‌دهد. او فقط به کار بعدی ادامه می‌دهد. فکر می‌کنم که بیچارگان مثبت‌ترین و امیدوارانه‌ترین فیلم من است.»

دربارهٔ موسیقی فیلم

وقتی لانتیموس آلبوم وینتر رایز اثر جرسکین فندریکس را در سال ۲۰۲۰ شنید، احساس کرد که یک همکار خلاق دیگر را کشف کرده است: «در این آثار صداها و احساسات متفاوت زیادی وجود دارد. هم طنز است، هم ملودرام. بازیگوش است و خودش را جدی نمی‌گیرد اما وقتی باید سنگین باشد، سنگین است. صدای آن به‌خصوص و زیبایی خاصی داشت. فقط احساس کردم که در این آلبوم، جانی وجود دارد که به طریقی با دنیای بیچارگان هم‌خوانی دارد. وقتی این آلبوم را برای اِما پخش کردم، او گفت: “مثل این است که همه چیز در ذهن شما به صورت موسیقی منفجر شده باشد.” موسیقی فندریکس به تعامل عاطفی و عمیق‌تر مخاطبان بیچارگان و حال‌وهوای احساسی و غیرمعمول فیلم کمک می‌کند.

کارهای آینده

لانتیموس روی اقتباس دیگری از یک رمان یعنی سال خواب و استراحت من اثر اتسا موشفگ که سال ۲۰۱۸ منتشر شده کار می‌کند: «این کتاب فوق‌العاده‌ای‌ست اما پرچالش و پیچیده است. آن را دوست دارم اما برای تبدیلش به فیلم، نیاز به آزمایش و خطا دارد. برخی از چیزها را برای کار در صفحهٔ نمایش باید بازسازی کنید. ما فقط باید به آن نقطه برسیم که احساس کنیم می‌توان آن را انجام داد.» لانتیموس در حال حاضر فیلم دیگری به نام انواع مهربانی/ Kinds of Kindness را باز هم با بازی اما استون ساخته است. تمایل بازیگران به همکاری دوباره با لانتیموس، نشان از سطح اعتمادی است که او در روابط خلاقانهٔ خود به وجود می‌آورد. او نیز با مخاطبان خود اعتماد مشابهی را ایجاد می‌کند.

منابع:

مجلهٔ «ووگ»، ژانویهٔ 2024

روزنامهٔ «گاردین»، دسامبر 2023

مجلهٔ «سایت اند ساند»، ژانویهٔ 2024



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *