Search

«برای جهانی شدن ابتدا باید بومی بود»

سینمای کرهٔ جنوبی مصداق دم دست و بارزی از رابطهٔ سانسور با کیفیت و خلاقیت و موفقیت است. زمانی این افسانه طرف‌دارانی هم داشت که «سانسور باعث خلاقیت می‌شود!» شاید در موارد اندکی این اتفاق افتاده باشد اما تردیدی نیست که سانسور در عرصهٔ هنر دشمن خلاقیت و آفت ذهن هنرمند است. حالا دیگر یافتن نشانه‌های مثبت و روشن از برداشته شدن سانسور در سینمای کرهٔ جنوبی کار دشواری نیست. این کشور کوچک شرق دور، پس از تجزیهٔ آن به دو کشور شمالی و جنوبی پس از پایان جنگ جهانی دوم، تاریخ پرفرازونشیبی را از سر گذرانده که جای شرحش در این‌جا نیست. اما دست‌کم، تا جایی که به سینما مربوط می‌شود، می‌توان گفت که با پایان چند دهه دیکتاتوری و آغاز جمهوری ششم در اواخر دههٔ 1980، تحولات کیفی سینمای کرهٔ جنوبی هم آشکار شد یا دست‌کم ناظران خارجی این نشانه‌ها را با مشاهدهٔ فیلم‌هایی که از این کشور به جشنواره‌های جهانی راه می‌یافت دیدند. البته هنوز تا نفوذ سینمای کرهٔ جنوبی به بازارهای جهانی فیلم وقت بیش‌تری لازم بود اما آن هم به‌سرعت اتفاق افتاد. اگر فیلم‌های نسل پنجم سینماگران چینی به دلیل شرایط انسداد سیاسی چین و با انگیزه‌های سیاسی در خارج از کشور مورد توجه قرار می‌گرفتند، فیلم‌های کرهٔ جنوبی در دوران نوزایی آن پس از پایان دیکتاتوری و رفع سانسور داشتند توجه روشنفکران و سینمادوستان جدی را جلب می‌کردند و تقریباً با همان سرعت «صنعت سینمای کره» با محصولات متنوعی باب طبع عامهٔ تماشاگران با سلیقه‌های متفاوت شروع به نفوذ در بازارهای جهانی فیلم و سریال کرد. حالا کرهٔ جنوبی، این کشور کوچک، این شبه‌جزیره با پنجاه‌وچند میلیون جمعیت، در همین سه دههٔ اخیر نه‌تنها تبدیل به یک قطب صنعتی قدرتمند جهانی شده، در صنعت فیلم و سریال هم یکی از پنج قدرت جهانی بازار است.

وُنگ کاروای هنگ‌کنگی با چانگکینگ اکسپرس (199۴) توجه برخی را جلب کرده بود اما در حالوهوای عشق (2000) بود که ناگهان موجی فوق‌العاده برانگیخت و او یکی از محبوب‌ترین فیلم‌سازان شرق آسیا نزد سینه‌فیل‌های ایرانی شد و ماند. اما سینمادوستان ایرانی کمی دیرتر از سینه‌فیل‌های اروپا و آمریکا با سینمای کرهٔ جنوبی و فیلم‌سازان برجستهٔ آن آشنا شدند. منطقهٔ امنیتی مشترک (2000) که در جشنوارهٔ فجر نمایش داده شد بازتابی نداشت اما به‌زودی با فیلم‌های همدردی با آقای انتقام (2001) و به‌خصوص همکلاسی قدیمی (2003) پارک چان‌ووک هم به فهرست فیلم‌سازان محبوب کرهٔ جنوبی نزد سینمادوستان ایرانی اضافه شد. تقریباً همزمان با همین دو فیلم‌ساز بود که کیم کی‌دوک نیز با فیلم سحرانگیز عرفانی بهار، تابستان، پاییز، زمستان… و بهار (2003) کشف شد و به محبوبیت رسید؛ که چه حیف، در سال 2020 مرگی زودهنگام او را از عالم سینما گرفت. حتی نگاه به آثار همین سه فیلم‌ساز در همان مقطع کشف‌شان نشان از تنوعی شگفت‌انگیز در سینمای کرهٔ جنوبی داشت که با کشف و شناسایی فیلم‌سازان مستعد دیگر در سال‌های بعد، سینمادوستان متوجه گسترش این تنوع در تولیدات این کشور کوچک شدند؛ از درام‌های خانوادگی تا تجربه‌های آوانگارد، از فیلم‌های تاریخی تا آثار تخیلی، از سینمای وحشت تا اکشن‌های نفس‌گیر، از فیلم‌های رمانتیک تا هر آن‌چه ممکن است نتوانید تصور و پیش‌بینی کنید. پر از اتفاق‌های غیرمنتظره. حالا دیگر – به‌خصوص در دو دههٔ اخیر – فهرست فیلم‌سازان مورد توجه کرهٔ جنوبی نزد سینمادوستان سراسر جهان طولانی‌تر شده؛ سینماگرانی که به یاد سپردن و تفکیک نام‌های نامأنوس آن‌ها برای خیلی‌ها دشوار است؛ درست مثل درک و به جا آوردن چهره‌های مشابه ساکنان شرق دور برای تماشاگران خارج از آن نواحی.

در همین سال‌ها، به موازات آشنایی سینمادوستان جدی ایرانی با فیلم‌سازان کره‌ای، با نمایش چند سریال تاریخی کرهٔ جنوبی در تلویزیون ایران، عامهٔ تماشاگران با وجهی دیگر از صنعت تصویر در این کشور آشنا شدند. تلویزیون البته بنا به محدودیت‌های آشنایش انتخاب‌های محدودتری دارد اما سریال‌هایی مانند جواهری در قصر [که بیش‌تر با نام شخصیت اصلی‌اش یانگوم در ایران شناخته می‌شود] و افسانهٔ جومونگ که بارها تجدید پخش شدند، با وجود همین محدودیت‌ها هم‌اکنون نیز جزو سریال‌های محبوب تماشاگرانی ایرانی هستند. اگر زمانی تلویزیون ایران به دلیل همین محدودیت‌ها به سوی انتخاب سریال‌های محصول شوروی، چین و کرهٔ شمالی می‌رفت، حالا می‌شود بیش از ده سریال کرهٔ جنوبی را فهرست کرد که طی دوسه دههٔ اخیر از تلویزیون ایران پخش شده‌اند و برخی از آن‌ها محبوبیت عام هم یافته‌اند.

همزمان با رونق سریال‌سازی در جهان برای شبکه‌های تلویزیونی و اینترنتی، صنعت تصویر در کرهٔ جنوبی هم با هدف‌گیری بازارهای جهانی با این موج همراه شد که سریال بسیار موفق بازی مرکب درست در دوران شیوع کرونا بازارهای جهانی را فتح کرد و جالب این است که برخی از فیلم‌ها و سریال‌های کرهٔ جنوبی چنان مورد توجه جهانی قرار گرفته‌اند که صنعت سینما و سریال در کشورهای مختلف به خرید حقوق بازسازی آن‌ها با عوامل محلی – و البته برای بازار جهانی – روی آورده‌اند.

موفقیت جهانی صنعت فیلم و سریال کرهٔ جنوبی با سیری صعودی ادامه دارد؛ در هر دو جنبهٔ کمیت و کیفیت. سینماگرانی از این کشور مورد توجه هالیوود قرار گرفته‌اند و جهان‌وطن شده‌اند. انگل (بونگ جون‌هو، 2019) نخستین فیلم غیرانگلیسی‌زبان تاریخ مراسم اسکار است که اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم‌نامهٔ اریژینال و حتی بهترین فیلم بین‌المللی را گرفته که این رویداد منحصربه‌فرد تاریخی، اتفاق کوچکی نیست. جوایز گلدن گلوب و بفتا و جایزه‌های دیگر را هم باید به فهرست افتخارات آن اضافه کرد. انگل یکی از همان موارد مورد اشاره در زمینهٔ بازسازی غربی آن هم در قالب یک سریال است.

مقایسهٔ تجربهٔ سینمای کرهٔ جنوبی، در شرایط ناهنجار کنونی با سینمای خودمان شاید قیاس مع‌الفارق باشد؛ که هست. اما تاریخ مسیری طولانی است و این واقعیت را در همین دهه‌های پیرامون‌مان آموخته‌ایم. تنگناهای این روزگار هم بالأخره به پایان می‌رسد و تجربهٔ موفق سینمای کرهٔ جنوبی – دست‌کم از حیث جنبه‌های صنعتی و برنامه‌ریزی تولید – می‌تواند به عنوان یک سرمشق، مورد توجه سینمای ما قرار بگیرد. از همین روست که برای این شمارهٔ «کتاب سال» چنین موضوعی را انتخاب کردیم. به قول کوروساوا که بعدها کیارستمی و برخی دیگر هم این آموزه را تکرار کردند، «برای جهانی شدن ابتدا باید بومی بود.» سینمای کرهٔ جنوبی در دههٔ‌های اخیر مصداق این آموزه بوده و از این حیث می‌توان از آن آموخت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *