Search

در این بزنگاه

این موقعیت عجیب را تصور و تجسم کنید: فیلمی را با اصرار از سازندگانش می‌گیرند تا برای اعتبار دادن به جشنوارهٔ فجر، آن را در برنامهٔ جشنواره بگذارند. بعد با آن که فیلم بسیار مورد توجه و تحسین تماشاگران و منتقدان قرار می‌گیرد، حتی در یک رشته هم کاندیدای دریافت یکی از جایزه‌های فراوان جشنواره نمی‌شود. در چنین شرایطی سازندگان فیلم که خود را در سایه پنهان کرده بودند تا زیر نورافکن‌ها نباشند، از این که در فهرست جوایز و کاندیداها قرار نگرفته‌اند خوش‌حال می‌شوند!

موقعیت ابسورد و غیرمنتظره‌ای است. سازندگان فیلم‌ها معمولاً در جشنواره‌ها شرکت می‌کنند تا کارشان دیده شود و از این مسیر بتوانند به حرفه و کارنامه‌شان رونق بدهند. پس دلیل این موقعیت متناقض چیست؟ چرا برخی حاضر نیستند فیلم‌شان را برای نمایش به جشنواره‌ای بدهند که زمانی همه در تقلای حضور در آن بودند و یا اگر بنا به ملاحظاتی ناچار به دادن فیلم‌شان شدند سعی می‌کنند زیر نورافکن‌ها و دوربین‌های تبلیغاتی جشنواره نروند؟ بسیاری از سینماگران و منتقدان سرشناس در جشنواره حضور نداشتند که مراسم آغاز و پایان جشنواره کاملاً گویای این حال‌وهوا بود. (به نظر می‌رسد نمایش رییس سازمان سینمایی با حجاب دختران خردسالش در مراسم اختتامیه انگار بدل و مقابلهٔ نمایش شیخ‌طادی با کراوات و روسری در مراسم آغاز جشنواره بود.) ترکیب تماشاگران نیز متفاوت با دوره‌های گذشتهٔ جشنواره بود که این هم نشانهٔ بخشی دیگر از سیاست‌های پیش روی سینمای ایران است.

از طرف دیگر دبیر جشنواره در گفت‌وگو با برنامهٔ هفت، با توصیف «شکوه و عظمت» مراسم پایانی از «شلوغی و استقبال و شور و اشتیاق» موجود در جشنواره گفت. رییس سازمان سینمایی در مراسم پایانی جشنواره گفت سینمای ایران که در آستانهٔ تعطیلی قرار گرفته بود «خوش‌بختانه در حال حاضر جان گرفته و امروز شرایط مطلوبی دارد.» وزیر ارشاد نیز در همین مراسم گفت: «جشنوارهٔ امسال از جشنواره‌های قبل به آرمان‌های بزرگ مردم ایران نزدیک‌تر بود.» و ابراهیم رییسی هم در جلسهٔ هیأت دولت ضمن ابراز رضایت از جشنواره، از برگزارکنندگان جشنواره به‌خصوص به دلیل حضور فیلم‌های دفاع مقدس در آن تقدیر کرد.

خب وجود فضای دوقطبی کاملاً پیداست. عمدهٔ سینماگران مهم و معتبر از وضعیت موجود ناراضی و به شکل‌های مختلف و دلایل روشن از صحنه غایب‌اند اما مدیران و مسئولان و برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران از این اوضاع ابراز رضایت می‌کنند و می‌خواهند با همین دست‌فرمان – بلکه هم بیش‌تر و شدیدتر! – پیش بروند. هرچند این سیاست‌گذاران با لحن و بیانی دیپلماتیک از کلیت سینما توصیف مثبتی می‌کنند اما طرف‌داران این نگاه در جناح قدرت، با ابراز شعف و خشنودی، پنهان نمی‌کنند که از مسیر پیش رو کاملاً راضی‌اند و صراحت بیش‌تری در این زمینه دارند. آن‌ها بارها نارضایتی و حتی خشم خود را از حضور سینماگران غیرخودی ابراز داشته‌اند و بنابراین دو دورهٔ اخیر جشنوارهٔ فجر به عنوان بخشی از روند تصفیهٔ سینمای ایران و یکسان‌سازی صنعت تولید رسمی فیلم در جمهوری اسلامی قابل‌تحلیل است.

دو پارهٔ پیکر سینمای ایران (که بخش کوچک‌تر آن در همراهی با سیاست‌گذاران است) به‌سرعت در حال فاصله گرفتن از یک‌دیگرند و بخش حرفه‌ای آن از سوی بخش دیگر طرد می‌شود. امروز که این سرمقاله نوشته می‌شود دو رویداد معنادار در پیوندی بی‌چون‌وچرا با موضوع مورد بحث اتفاق افتاده است. یکی لو رفتن فیلم اخیر وحید جلیلوند (شب، داخلی، دیوار) در فضای مجازی با همان فرمول و مسیر و سناریوی آشنای همیشگی. فیلمی که پس از موفقیت در جشنواره‌های جهانی به آن اجازهٔ نمایش داخلی داده نشد و طبق معمول از یکی از روزنه‌های فضای مجازی متصل به شبکهٔ پخش جهانی آن لو رفت و طبعاً امکان نمایش عمومی رسمی در داخل کشور را از دست داد. بیانیهٔ تندوتیز برادران جلیلوند (یکی کارگردان، یکی تهیه‌کننده) هم لُبّ کلام همان بخش جداافتاده و مطرود سینمای ایران در برابر ریل‌گذاران به سوی سینمای دولتی است.

اتفاق دیگر نمایش فیلم کیک محبوب من در جشنوارهٔ فیلم برلین بدون حضور کارگردان‌هایش (بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم) در آن‌جا به دلیل ممنوع‌الخروج بودن آن‌ها بود. جشنوارهٔ برلین هم که به تعبیری سیاسی‌ترین جشنوارهٔ درجهٔ الف دنیاست می‌تواند از این ماجرا استفاده کند و طبعاً می‌کند. نحوهٔ حضور بازیگر فیلم (لیلی فرهادپور) در خود فیلم و در جشنواره همراه با عکس همدلی‌برانگیز زوج کارگردان در دستان او هم زمینهٔ لازم را برای آن‌چه مطلوب ریل‌گذاران نیست فراهم می‌کند. اما راستش این فضایی است که خود آن‌ها مهیا کرده‌اند، در حالی که همه می‌دانند نتیجهٔ چنین سیاست‌هایی چیست: بیرون راندن سینمای مستقل و سینماگران معتبر، و تقویت سینمای بی‌خاصیت دولتی که فقط به درد آمار دادن و بیلان ساختن برای رؤسا مى‌خورد.

نگاهی به فهرست فیلم‌سازان ایرانی حاضر در جشنوارهٔ برلین نکتهٔ آموزندهٔ دیگری هم دارد؛ این که از تعداد قابل‌توجهی فیلم‌ساز ایرانی که در این جشنواره حضور دارند، شاید فقط یک فیلم کوتاه (گوسفند ساختهٔ هادی بابایی‌فر) تولید داخل است، سازندگان تنها فیلم تولیدشده در داخل (همین کیک محبوب من) ممنوع‌الخروج شده‌اند و بقیهٔ فیلم‌ها را فیلم‌سازان ایرانی خارج از کشور ساخته‌اند که برخی به عنوان محصول مشترک در جشنواره عرضه شده‌اند. این نکته همراه با مروری بر فیلم‌های کارگردان‌های ایرانی حاضر در جشنواره‌های جهانی طی دو سال اخیر حاوی یک واقعیت انکارناپذیر است که پدیده‌ای به نام «سینمای ایران» دارد خارج از مرزهای کشور و در ترکیب با فیلم‌های زیرزمینی تولید داخل شکل می‌گیرد. یعنی انگار ایرانی بودن فیلم‌ساز برای ایرانی بودن فیلم کافی است، و نه‌فقط گرفتن پروانهٔ ساخت از وزارت ارشاد و تولیدش در ایران با مجوزهای رسمی معمول. به طور طبیعی ساخته شدن هر فیلم زیرزمینی هم به معنای پایان حضور رسمی فیلم‌ساز در داخل کشور است. یعنی فیلم زیرزمینی مقدمهٔ مهاجرت گریزناپذیر کارگردانش است؛ چیزی که ریل‌گذاران سینما هم از آن ناراضی نیستند و حتی از چنین اتفاقی به عنوان بخشی از روند خالص‌سازی و یکسان‌سازی استقبال می‌کنند.

سینمای ایران در بزنگاهی تاریخی به سر می‌برد. نگاه رسمی، سینماگر مطیع و حرف‌شنو را دوست دارد و البته سینماگران حرف‌شنو هم کم نیستند اما تنها خواستاران آن‌ها سیاست‌گذارانی هستند که ممکن است سالی دیگر پشت میزشان نباشند. حامی تاریخی سینماگران اصیل، وجدان بیدار جامعه است. سینمای ایران دیر یا زود از آفت‌های این بزنگاه به‌سلامت خواهد گذشت.

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *