Search

برای قاتل شدن به چند اتفاق نیاز داری!

«من صدها نوع از قاتلای مختلف رو دیدم. اصلاً تو کتم نمی‌ره که چی باعث شده آدمی مثل تو سر از این‌جا دربیاره!

– همه قاتلن! فقط کافیه آدم مناسب رو ملاقات کنن!»

این کلید سریال چهارقسمتی گیرافتاده است. سریال خوش‌ساختی که بی‌بی‌سی وان، تابستان گذشته منتشر کرد. پخش سریال دو هفته بیش‌تر طول نکشید. جذابیت چشم‌گیر سریال و استقبال بالای هواداران سبب شد درخواست‌هایی برای تمدید سریال مطرح شود اما هنوز خبری مبنی بر تولید فصل‌های جدید و گسترش داستان منتشر نشده و باید فرض را بر این بگذاریم که این مینی‌سریال در همین فصل نخست به پایان رسیده است.

یک استاد آمریکایی دانشگاه، به دلیل قتل همسر انگلیسی‌اش، به اعدام محکوم می‌شود. او نه‌تنها جرم خود را می‌پذیرد بلکه کوچک‌ترین تلاشی برای ایجاد همدلی یا گرفتن تخفیف در حکم یا نجات دادن خود نمی‌کند. تنها کاری که او در زندان و در بخش زندانیان منتظر اعدام انجام می‌دهد این است که از دانش و هوش بالای خود برای حل پرونده‌هایی استفاده کند که دارای استانداردهای مورد نظر او هستند. در این بین چند عنصر هستند که برای درک سریال باید به آن‌ها توجه کرد.

کلیدواژههای زندگیبخش!

جفرسن گریف، استاد دانشگاه جرم‌شناسی، همسر انگلیسی‌اش را بدون هیچ علت مشخصی می‌کشد؛ سر او را می‌برد و در جایی مخفی می‌کند. در این دو جمله، دو کلیدواژه هستند که برای درک این پرونده باید به آن‌ها توجه کرد. نخست انگلیسی بودن همسر او و دوم مفقود ماندن سر بریده‌شده! این دو نکته قرار است در نجات دادن زندگی یک معلم ریاضی در انگلستان مؤثر واقع شوند!

کشیش مهربان و فداکار در موقعیت اشتباهی

هری ویتلنیگ، کشیش محلی بسیار مهربان، فداکار، صادق و پاکی است که مردم محلش را بسیار دوست دارد و برای آن‌ها هر کاری می‌کند. او دستیاری به نام ادگار دارد؛ جوانی تقریباً عقب‌مانده با مادری بسیار سخت‌گیر. ویتلینگ در کلیسای خود نشسته که ادگار با هراس وارد اتاق می‌شود، فلشی را به او می‌دهد و التماس می‌کند که مانع از دیده شدن فلش توسط مادرش شود! کشیش از سر نوع‌دوستی و کمک به دستیار ضعیفش، این را می‌پذیرد و فلش را به خانه می‌برد و بدون آن‌که یادش باشد قصه چه بوده، فلش را با کلیدی روی میز می‌گذارد. همزمان فرزند او که فلش را دیده، به خیال این‌که فلش برای او تهیه شده، آن را وارد لپ‌تاپ می‌کند اما محتوای آن را نمی‌بیند. از طرف دیگر جنیس معلم ریاضی او که دوست خانوادگی کشیش و همسرش است، وارد اتاق می‌شود و فلش را روی لپ‌تاپ می‌بیند و فکر می‌کند حاوی تکالیف ریاضی است. او فلش را باز می‌کند و متوجه می‌شود که فلش حاوی تصاویر پورنوگرافی کودکان است. از سوی دیگر کشیش که متوجه غیبت فلش شده، از فرزندش می‌خواهد بدون آن‌که بداند داخلش چیست، مسئولیت آن را بپذیرد. فرزند که برای رفتن به یک جشنوارهٔ موسیقی به اجازهٔ پدر نیاز دارد، مسئولیت را می‌پذیرد بی‌آن‌که بداند چه خبر است. او می‌رود و معلم ریاضی خشمگین به کشیش اطلاع می‌دهد که قصد دارد به پلیس این وضعیت را گزارش کند؛ این‌که فرزند او فلشی با محتوای پورنوگرافی کودکان دارد.

تیزر سریال از کانال آپارات «فیلیمو»

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *