در اساطیر یونان باستان، پرومته یکی از تیتانها، پسر یاپتوس و خدای آتش بود. او با کمک معشوقش آتنا، آتش را دزدید. زئوس در عصر آفرینش بشر پرومته را برگزید تا جز آتش، همهچیز را در اختیار انسان بگذارد. پرومته که به انسان عشق میورزید و تاب رنج نوع بشر را نداشت، آتش را در محفظهای به انسان بخشید و زئوس به تلافی این نافرمانی پرومته را در زنجیر کرد. هر روز عقابی میآمد و جگر پرومته را میخورد و پسین روز، جگر از نو روییده بود.
اُپنهایمرِ کریستوفر نولان، اقتباسیست وفادار به متن از کتاب پرومتهٔ آمریکایی: پیروزی و تراژدی جی. رابرت اُپنهایمر نوشتهٔ مارتین جی. شروین که سال 2005 منتشر و برندهٔ جایزهٔ پولیتزر در بخش زندگینامه شد. بر خلاف رویهٔ فیلمهای زندگینامهای، نولان اصراری ندارد آن گونه که برخی متون دربارهٔ اُپنهایمر کوشیدهاند، تصویری یکسره مثبت از شخصیت این دانشمند تأثیرگذار در تاریخ و سیاست جهان ارائه دهد. نولان میتوانست به سراغ متنی نمایشی و دراماتورژیشده برود که اساساً برای اجرا نوشته شده بود. به عنوان نمونهای آشنا برای مخاطب ایرانی، میتوان به نمایشنامهٔ قضیهٔ رابرت اُپنهایمر نوشتهٔ هاینار کیپهارت، نمایشنامهنویس آلمانی و از پیشگامان تئاتر مستند در جهان، اشاره کرد. متنی با ترجمهٔ پالودهٔ نجف دریابندری که در ایران هم روی صحنه رفت و حتی تلهتئاتری با حضور بازیگران معتبری چون رضا بابک، اسماعیل شنگله، علی رامز، فخرالدین صدیقشریف و… از این متن ساخته شد که بسیاری از علاقهمندان هنرهای نمایشی آن را از طریق تلویزیون دیدهاند. اما نولان به دنبال تصویری انسانیتر و نزدیکتر به واقعیت از اُپنهایمر است، نهفقط نمایش یک دانشمند نابغه و وارسته که پس از ساخت بمب اتمی، دچار عذاب وجدان میشود.
بخشی از داستان جی. رابرت اُپنهایمر بیتردید وابسته به جلسههای دادرسی و دادگاه اوست اما فیلم قصد ندارد یادآور مثلاً کشتن مرغ مقلد باشد و اُپنهایمر را در جایگاه آتیکوس فینچ (گریگوری پک) قرار دهد که حق مطلق است. اُپنهایمرِ نولان شخصیتی خاکستری است. ابتدای فیلم میبینیم که او قصد کرده تا استادش را مسموم کند. در ادامه با شخصیت نابغهای مواجه میشویم که زنباره است، تکلیفش با ایدئولوژی معلوم نیست و هر از گاه به حزب کمونیست نزدیک و از آن دور میشود، رقبایش را ضمن ستایش، تخریب هم میکند و در خودپسندی همتا ندارد. اما در کنار همهٔ این کاستیهای انسانی، با مقولهٔ اخلاق و وجدان فردی هم بیگانه نیست. برای او ساختن بمب اتمی یک پیشرفت تاریخی علمی بود. از عواقب مرگبار این اختراع هم مطلع بود و گاهی هم به آن اشاره میکرد. اما در عمل نمیخواست حاصل زحمات طاقتفرسای خود و همکاران دانشمندش را متوقف سازد. تنها پس از انفجار دو بمب اتمی در هیروشیما و ناگازاکی و ابعاد هولناک تخریب و نابودی این سلاح بود که با وجدان خود رودررو شد و از اخلاق انسانی پایمالشده توسط اختراع خطرناکش دم زد.