در شرح تفاوت سینما و تلویزیون ایران با تمام دنیا بارها گفته شده که بسیاری از آثار جذاب و دیدنی، اقتباسی از یک متن موفق هستند. نه این که اقتباس کلید قطعی و حتمی موفقیت باشد اما فراهم بودن منابع دراماتیک و الگوهای تکاملیافتهٔ شخصیتپردازی یک لقمهٔ حاضر و آماده است که در آسانتر کردن جریان خلق درام و شخصیت بیتأثیر نیست. قطعاً فیلمهایی هم هستند که خشم هواداران کتاب را برمیانگیزند و فیلمسازانی هم منبع اقتباس را هدر میدهند.
سریال دالگلیش بر مبنای یکی از مهمترین و پرفروشترین کتابهای پی دی جیمز، نویسندهٔ فقید انگلیسی، ساخته شده. اگر تصورتان از او یک مرد انگلیسی موقر و مرموز مثل جان لوکاره است، من هم در این اشتباه با شما سهیم بودم. او در حقیقت مرحومهٔ مغفورهٔ جنتمکان سرکار خانم فیلیس دروتی جیمز است که تصویرش عین این مادربزرگهای کلاسیک انگلیسی است؛ یک خانم مارپل مدرن یا دقیقتر بگوییم یک آگاتا کریستی مدرنتر! نویسندهای حاذق و حتی چندحوزهای که فقط در حد یک اشاره میتوان از کتاب دیستوپیایی تکاندهندهاش فرزندان انسان یاد کرد که در هر شیلینگ دستکم یازده پنی با بقیهٔ آثارش توفیر دارد! داستانی تلخ و تیره که آدم انتظار دارد پیرمرد کهنهکاری در تیپ و شمایل آیزاک آسیموف بر اساس یادداشتهای پیش از مرگِ یک دانشمند بازنشستهٔ ناسا نوشته باشد ولی همین مادربزرگ انگلیسی نوشته و فیلمش را هم آلفونسو کوارون ساخته و جولین مور و کلایو اوئن در آن بازی کردهاند؛ یکی از بهترین جلوههای دیستوپیا در ادبیات و سینمای معاصر.
با این که این رمان و چند اثر دیگر نویسنده در ایران و جهان بسیار شناخته و تحسین شده اما عمدهٔ شهرت جیمز به دلیل خلق مجموعه کارهای مربوط به آدام دالگلیش، سربازرس اسکاتلندیارد، است؛ شخصیتی بسیار جذاب و معروف که نخستینبار سال 1962 در کتاب چهرهاش را بپوشان معرفی شد و سال 2008 در چهاردهمین و آخرین کتاب، یعنی بیمار خصوصی، پی. دی. جیمز آخرین روایت پیش از مرگش از او را منتشر کرد. او سال 2014 در 93سالگی فوت کرد و بجز دو کتاب آخرش از دوازده کتابش فیلم یا سریال ساخته شده است.