حالا که چند ماه از پخش پرسروصدای سریال ونزدی میگذرد، میتوان جوانب مهم دیگری را از سریالی با مخاطب گستردهٔ نوجوان تحلیل کرد. سریالی که با وجود ظاهر رنگارنش ممکن است پیامهایی فراتر از هیجان نوجوانی و ماجراجویی در پسزمینهٔ یک درام ترسناک به مخاطبش بدهد. این سریال جدیدترین بازنمایی شخصیت ونزدی است که چارلز آدامز، کاریکاتوریست آمریکایی و نویسندهٔ داستانهای مصور که محتوای آنها دربارهٔ کمدی سیاه بود، در 1964 خلق کرد. ایدهٔ نام این شخصیت از شعر «کودک چهارشنبه سرشار از پریشانیست» گرفته شده و در بیشتر نسخهها به زبانهای دیگر نیز نامش همان معنی چهارشنبه را میدهد. این سریال در ژانر کمدی، ترسناک و ماورایی ساخته شده و تیم برتن علاوه بر کارگردانی چهار قسمت اول، تهیهکنندهٔ اجرایی آن نیز هست.
نام روزهای هفته در زبان انگلیسی از زمان رومیان باستان ریشه گرفتهاند و هر کدام به خدایگان و سیارهای مربوط هستند. ونزدی (چهارشنبه) به سیارهٔ عطارد منسوب است که سیارهای گریزپا و خاکستری است. عطارد به زبان رومیان باستان زیاد سفر میکند و محافظ مردگان است. در سریال، ونزدی دختری با لباسهای سیاه و سفید و خلقوخویی سرد و بیاحساس است که وارد مدرسهٔ هیولاها میشود و حتی در بین آنها نیز به دختری خشن مشهور است؛ کسی که قدرتش در ارتباط با جد مردهاش و حفاظت از اوست.
مفهوم انضباط در سریال ونزدی به صورت موضعگیری برابر مدرسه به مثابه بزرگترین دشمن خلاقیت به چالش کشیده میشود. همهٔ کودکان پر از ایدههای متنوعاند اما لحظهای که به مدرسه میروند خلاقیت، کاوشگری و قدرت روبهرویی با اشتباهات را از دست میدهند. کودکان از قرن نوزدهم به بعد یاد گرفتهاند که فقط اطاعت کنند؛ نه خبری از چالش هست و نه تفکر فعال. به همین دلیل است که وقتی معلم وارد میشود دانشآموزان برمیخیزند [مثل سربازان] و از آمریکا گرفته تا چین همه لباس فرم یکسان میپوشند. سازندگان سریال تلاش میکنند نظرشان را دربارهٔ مدرسه و محیطهای آموزشی با انتخاب نام «نِوِرمور آکادمی» (عنوانی که شعار «نه به مؤسسههای آموزشی» را در خود نهفته دارد) به مخاطب منتقل کنند. ولی دربارهٔ موضوعی چنین حساس دو نقطهنظر وجود دارد که نمیتوان بهراحتی یکی را کنار گذاشت: اول آنکه وجود اماکن آموزشی مانند مدرسه و دانشگاه نهتنها فایدهای ندارد بلکه دیگر نمیتواند جلوی خلاقیت افراد را بگیرد. دوم اینکه هر قدر بخواهیم از مؤسسههای آموزشی چشمپوشی کنیم، بودنشان ضرورت دارد و افراد باید زیر چتر این مکانها رشد کنند، آموزش ببینند و منضبط شوند تا بتوانند در آینده جایگاه قابلقبولی در جامعه داشته باشند.
ونزدی بین هیولاها نیز عجیبوغریب است. اهل معاشرت نیست و مهمتر اینکه از قوانین مدرسه خوشش نمیآید. [چه کسی خوشش میآید؟] در این بین خانم لاریسا ویمز مدیر مدرسه، و والدین، اصرار بر کنترل بچهها و نظم دادن به زندگی آنها دارند. میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی، نظریهها و دیدگاههای متفاوتی دربارهٔ انضباط در مدرسه، پرورشگاه، ارتش و… دارد. از جمله میگوید: «کارکرد مدرسه همچون کارکرد زندانها و بیمارستانهای روانی است و کار همهشان هویتبخشی و کنترل افراد است.» حالا میتوان به اهمیت مدارس پی برد. آکادمی نورمور نیز یکی از مراکز کانونی ایجاد انضباط است و با کنترل بچهها میکوشد آنها را در قالب مطلوب جامعه جای دهد. ونزدی به محض ورود با کوهی از قوانین روبهرو میشود؛ از لباس فرم گرفته تا قوانین ساعت خاموشی مدرسه و امتیاز به شهر جریکو رفتن، همه و همه در کمتر از بیست دقیقه در قسمت اول سریال تصویر میشود و مخاطب را در موقعیتی شبیه ونزدی قرار میدهد؛ ردیفی از دستورالعملهای جزمی که پشت سر هم روی سرش آوار میشود. اما ونزدی میخواهد از مدرسه فرار کند. او نمیخواهد زیر بار آموزش دیدن در مدرسهای برود که زمانی پدر و مادرش در آن درس خواندهاند. به عقیدهٔ او والدینش نقشه کشیدهاند نسخهای از خودشان کپی کنند و ونزدی نمیخواهد آن کپی باشد. ولی داستان آن طور که ونزدی میخواهد پیش نمیرود.
ویدئوی سریال از کانال آپارات «Apratgram»