آنتوان فوکوآ یک اکشنساز درجهیک است. عمدتاً هم بر ساخت اکشن متمرکز است و حتی وقتی فیلم تاریخی (آرتور شاه، 2004)، وسترن (هفت دلاور، 2016) یا علمیخیالی (بیکران، 2021) هم میسازد، حادثه و اکشن عنصر اصلی آن است. فوکوآ با سهگانهٔ اکولایزر که قسمتهای اول و دومش در سالهای 2014 و 2018 ساخته شده ابعادی متفاوت از اکشن را به نمایش گذاشته که فارغ از ساخت و پرداخت مهیج و نفسگیر آنها نشانهٔ بلوغ فکری او به جهت دمیدن روح دیگری به سینمای اکشن، فراتر از نمایش ضرب شست تکنیکی است. این سهگانه بر اساس یک سریال تریلر جاسوسی به همین نام ساخته شده که در سالهای 89-1985 از شبکهٔ سیبیاس پخش میشد. رابرت مککال (ادوارد وودوارد) در آن سریال افسر سابق یک سازمان بینام اطلاعاتی آمریکا بود که دفتری کموبیش شبیه کارآگاه خصوصی دایر کرده بود. من این سریال را ندیدهام اما از اطلاعات موجود دربارهٔ آن به نظر میرسد حاوی برخی از ویژگیهای سهگانهٔ فوکوآ هم بوده است؛ منهای مهمترین ویژگی آن: مککال در آن سریال مشغول کسبوکار بود و اینجا انگار یک وظیفهٔ معنوی را بدون مأموریت و هیچ چشمداشت مادی انجام میدهد.
تبدیل رابرت مککال به یک شخصیت سیاهپوست (مثل خود فوکوآ)، جلوهٔ بارز گرایشهای دههٔ اخیر هالیوود به میدان دادن به رنگینپوستان و اصولاً افزایش اهمیت اجتماعی آنها لااقل در شعارها و خطابهها و جشنوارهها و اسکار است. انتخاب بازیگری کاریزماتیک همچون دنزل واشینگتن برای بازی در نقش رابرت مککال، شخصیتی که علاوه بر یک قهرمان اکشن تا مرز بازآفرینی یک قدیس هم پیش میرود، تأکیدی دیگر بر موج اخیر مسلط بر سینمای آمریکاست. رابرت مککال در اکولایزرها، نهتنها یک قهرمان پرقدرت شکستناپذیر است که با تواناییهایش همزمان از پس چند نفر برمیآید، بلکه مردی مهربان و صلحجو و روشنفکر است که از حیث روحی و معنوی تا مرتبهٔ قدیسان میرسد و این ویژگیاش فیلم به فیلم ارتقا پیدا میکند. او از آن قهرمانان بینامونشان است که از گذشتهاش چیز زیادی نمیدانیم. از دو عکس و یونیفرمی نظامی که در خانه دارد معلوم میشود افسر نیروی دریایی آمریکا بوده؛ و تازه یونیفرم را هم در نهانخانهاش گذاشته. در همین حد، بدون توضیح. در اکولایزر اول با این که دیگران بهطعنه «پدربزرگ» خطابش میکنند، در سنی نیست که بازنشسته شده باشد. از سوی دیگر دوستش سوزان پلامر (ملیسیا لئو) که به عنوان همکار سابقش معرفی میشود، بازرس پلیس است اما کیفیت و مدت همکاری گذشتهٔ آنها هم روشن نمیشود. در اکولایزر3 وقتی از او میپرسند چهکارهای؟ میگوید بازنشسته. و وقتی میپرسند از چه کاری؟ جوابی نمیدهد. در اکولایزر2 مایلز نوجوان وقتی کتابی از مککال هدیه میگیرد، از او میپرسد: «تو کی هستی؟» اما پاسخی نمیگیرد. از حرفهای مبهم سوزان هم میفهمیم که ویوین همسر مککال گویا در حادثهای نامعلوم کشته شده و او نتوانسته نجاتش بدهد. حلقهٔ ازدواجش هنوز در دستش است اما در صحنهای آن را از دستش درمیآورد و میبوسد و به کناری میگذارد تا خود را از این تعلق هم رها کند اما بار دیگر در پایان همین فیلم به آن رجوع میکند.
ویدئوی فیلم از کانال آپارات «Coffee_Game»