Search

در تردید بین مصدق، شاه، مردم

مدت‌هاست که هنگام تماشای فیلم‌های مسعود کیمیایی دل‌خوش به یک سکانس جذاب و گاه حتی یک نمای نظرگیریم. حقیقتاً در این چند فیلم اخیر کیمیایی دنبال کردن خطوط داستانی یا پیدا کردن خط‌وربط آدم‌ها کار مشکلی شده است. دریغ و افسوس این‌جاست که دیگر از آن شخصیت‌های استثنایی و عناصر شخصیت‌پردازانه که ریشه در کهن‌الگوهای سینمای کلاسیک داشت، اثری نیست. با این حال هنوز خرسندم که کیمیایی فیلم می‌سازد. نگارنده از آن دست منتقدانی نیست که به محض لغزش یک هنرمند او را در سراشیبی سقوط ببیند و ذوق‌زده، پایان فیلم‌ساز یا دورانش را فریاد بزند. برای من همین که مهرجویی، کیمیایی، فرمان‌آرا و… هستند و فیلم می‌سازند، کفایت می‌کند. حقیقت این است که بزرگانی از این جمله آن قدر شاهکار و اثر ماندگار و مرجع خلق کرده‌اند که نه‌تنها برای من که برای نسل‌های آینده هم کافی است. با این حال خائنکشی گرفتار مشکلاتی است که سکوت در برابرشان ممکن نیست. به‌ویژه که این بار سکوت در برابر فیلم/ سریال تازهٔ مسعود کیمیایی، سکوت در برابر یک اثرِ درنیامده نیست بلکه سکوت در مقابل روایتی مغشوش دربارهٔ بخشی از تاریخ و سیاست معاصر این سرزمین است.

خائنکشی پروژهٔ بزرگی است که شاید در سال‌های جوانی و میان‌سالی کیمیایی، به لحاظ مضمون و محتوا و اجرا اثر شگفت‌انگیزی از کار درمی‌آمد اما در این دوره از کارنامهٔ فیلم‌ساز و در این سن‌وسال تبدیل به فیلمی شده که گرچه در مقیاس سینمای ایران به‌اصطلاح «بیگ پروداکشن» محسوب می‌شود اما در عمل چندپاره و فاقد خط‌وربط منسجم است.

خائن‌کشی نه‌تنها در زمینهٔ خط سیر دراماتیک که در رویکرد سیاسی و موضع‌گیری تاریخی و اجتماعی هم سردرگم و گسیخته است. کیمیایی این بار در دو جنبه از مهارت‌های اصولی و توانایی‌های امتحان‌پس‌داده‌اش شکست می‌خورد: فیلم هم در نمایش رفاقت‌های تماتیک کیمیایی مغشوش است و هم در ترسیم دقیق پیرنگ سیاسی.

تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»

QR Code

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *