از وقتی فکر شمارهٔ 100 مجله مطرح شد، با خودم قرار گذاشتم مطلبی دربارهٔ یکی از فیلمهای محبوب عمرم (که محبوبترینشان هنوز از رایگیری سال 1367 تا حال، برایم پابرجا هستند) بنویسم؛ مطلبی شاید نه از سرِ نقد، بلکه بیشتر بهقصد ادای دِین و تجدیدخاطره. روزهای متوالی با کلنجار ذهنی برای انتخاب فیلم سپری شد تا جلسهٔ نقد و بررسی فیلم ریو براوو (همراه با خسرو دهقان و بهرام دهقانی در خانهٔ فرهنگ، بیستودوم شهریور 1369) پیش آمد و امکان تجدیددیداری جدیتر، همراه با ازدسترفتن فرصت ضبط و ثبت آن جلسهٔ تاریخی (نخستین جلسهٔ حضوری نقد و بررسی فیلم در سالهای پس از انقلاب) و باز باقیماندن دِینی که همیشه احساس میکردم یکی از ما رایدهندگانِ آن سال و این نسل، بهخاطر انتخاب برتر این فیلم هم که شده، باید روزی آن را در جایی ادا کند. حالا، گفتم شاید آنروز و آنجا فرارسیده باشد.
۱
نام هوارد هاکس را میبرم و مقصودم سینما در یکی از بلندمرتبهترین نقاط آن است. استادی از نسل طلایی سینما؛ نسلی که همزمان با سینما متولد میشود، همراه با آن رشد میکند، همگام با آن افقهای فکری تازه را تجربه میکند و بالاخره در دورانی که کیفیت شاخصهای فنی و هنری آن زمان سینما به کمال رسیده است، شاهکارهایش را عرضه میکند.
پس این نسل بهراستی واجد طبیعیترین احساس – نهتنها بهمفهوم غریزی، بلکه در سطحی بالاتر، نوعی دانششهودی – نسبت به سینماست. نسلی که سینما را نه از دریچهٔ ادبیات و فلسفه و جامعهشناسی و سیاست و… نه حتی با قصد قبلی ارائه یک تفکر اجتماعی یا لزوماً دلالت بر مفاهیم روشنفکرانه و غیره، بلکه صرفا به خاطر خود سینما، به خاطر عشق به سینما و با ابزار سینما یاد میگیرد. البته که میدانیم و نمیتوان انکار کرد که این نوع سینما هم در دست هر یک از خالقانش، بههرحال معرف نوعی جهانبینیست، بههرحال بازتاب جامعهٔ پیرامونش است و حتی واجد ارزشهای انسانی و مفاهیمیست که گاه، دلالت اجتماعی و بازتابهای روشنفکرانه هم دارند. البته که اگر این اساتید بارها دیگر هم با فروتنی از آثار خود بهمثابه شکلهای هنری نام نمیبردند، ما امروزه آنها را در کنار بهترین آثار هنری ارزیابی میکردیم. اما مهم، نقطهٔ آغاز است. اینکه بدانیم این «ساکنان معبد خدایان» از کجا شروع میکنند و چه مسیری را طی میکنند و در میانه راهشان، چه اتفاقی میافتد که حاصل نبوغ آنها را چنین ماندگار میکند.
ویدئوی فیلم از کانال آپارات «تیوی شو پلاس»