شهرک با این که در نگاه اول الگوهای آشنایی چون بازی ترومن (پیتر ویر) و حتی سریال بازی مرکب را به یاد میآورد ولی در نهایت کپی یا نسخهٔ سرهمبندیشدهٔ چند فیلم و سریال خارجی نیست و بد یا خوب به هر حال روی پای خودش میایستد؛ یک درام روانکاوانه با مایههای فلسفی که اجرای جسورانهای دارد و از سوژهای سخت و حساس، یک روایت سینمایی متوازن و درگیرکننده ارائه میدهد. فیلم با ترکیب چند ایدهٔ ساده شروع میشود و هر چه پیش میرود بیشتر به مایههای وحشت از جنس سریال وست وُرلد یا اکس ماکینا نزدیک میشود؛ و همهٔ اینها برای سینمای ایران که عموماً در آزمودن ژانرها و محدودههای جدید فقیر است امتیاز شمرده میشود.
اکران فیلمهایی مثل شهرک نشاندهندهٔ تغییراتی در رویکرد کلی فیلمسازان به موضوعها و دستمایههای مضمونی است. در چند سال اخیر، یا نهادهای حکومتی و نزدیک به تفکر رسمی و یا تولیدکنندگان تازهوارد با سرمایههای کلان و قدرت اجرایی بالا، هر یک بنا بر سلیقه و اهداف خود، فیلم و سریال تولید کردهاند. لابهلای اینها، فیلمسازان مستقل و جریانهای تجاری و حرفهای نیز با کمک اسپانسرهای غیرفرهنگی و حامیان مالی، فعال شدهاند. طبیعتاً حاصل این تکثر، شکستن انحصار در میدان فرهنگ است و شاید بهزودی نقش کنترلی دولت و نظارت رسمی (که روزبهروز هم سختگیرتر و بیاغماضتر میشود و کل سینما را زیر چتر خود میخواهد) عملاً – و با وامگیری از ادبیات محبوب مدیران – «کأن لم یکن» شود و سینما هم مثل موسیقی زیرزمینی، راه دیگری برای ادامهٔ حیات پیدا کند.
در سالهای گذشته از مطالعهٔ چشمانداز کلی فیلمها و محدودهٔ موضوعیشان دو رویکرد مهم قابلتشخیص بود: یکی سوژهها و رویکردهای روایی و موضوعی «دستوری» که حاصل کار اتاقهای فکر و سیاستگذاریهای نهادهای رسمی بود، و دیگری موجهای موقتی که بیشتر نتیجهٔ داغ شدن یک سوژه یا زمینهٔ موضوعی خاص در سطح جامعه بود و باعث میشد یک موضوع ناگهان مُد روز شود و طوفانی از فیلمهای مثلاً اجتماعی یا سیاسی با رویکردهای همسان به راه بیفتد. در یک دوره چند فیلم به تاریخ معاصر و سالهای اولیهٔ پیروزی انقلاب میپرداختند، یا بحث گروههای مسلح چپگرا و مخالفان سیاسی داغ میشد. در دورهای دیگر چند فیلم همزمان به مستندات جنگ و پرترهٔ شهدای نامآشنا نزدیک میشدند. در یک دوره موضوع عشقهای مثلثی و خیانت زناشویی مد بود و در دورهای دیگر همه به سراغ حاشیهٔ شهر و فقر و فلاکت و اعتیاد میرفتند. اما در یکیدو سال گذشته در ویترین اکران همهٔ اینها هست و چیزهایی بیشتر! یعنی اگر کسی بخواهد موجودیت سینمای ایران را مرور کند دیگر فقط نگاهش به جشنوارهٔ فجر و اکران عمومی نخواهد بود بلکه باید فیلمهای مستقل و زیرزمینی و نمایشهای ویژهٔ خارجی و البته ویترین جشنوارههای معتبر را هم مرور کند و بعد هم در فضای مجازی (از سایتهای رسمی مثل هاشور تا یوتیوب) چرخ بزند تا چشمانداز درستی از وضع موجود ببیند. رویکرد سازندگان در لحن روایی و انتخاب ساختار و شیوهٔ پرداخت اثر هم خلاقانهتر و متفاوتتر از جریانهای «مدیریتشده» است و همین که قبلاً فیلمی مثل شهرک و سریالی مثل عقرب عاشق کمتر داشتیم و حالا تعدادشان رو به افزایش است اتفاق قابلتوجهیست؛ فارغ از کیفیت نهایی آثار و ارزش هنری و فنیشان.
تیزر فیلم از کانال آپارات «سینماتیکت»