در صحنهٔ پایانی (اپیلوگ) استروید سیتی/ سیارکشهر، اوگی استینبک نزد شوبرت گرین، کارگردان نمایش استروید سیتی، میرود و میگوید: «من این نمایش را نمیفهمم، این شخصیت را نمیفهمم» و کارگردان پاسخ میدهد: «ادامه بده، بقیهٔ داستان رو بگو، کارِت عالیه، لازم نیست بفهمی، فقط برو جلو…» این دیالوگ شاید جوهر آثار وس اندرسن باشد. تم مرکزی آثار او نفس روند قصهگویی، ساخت فیلم و اجرای نمایش است. روند آفرینش اثر است که برای او مهم است و نه لزوماً خود اثر. از این روست که استروید سیتی، وس اندرسنیترین ساختهٔ اوست. اندرسن در این فیلم، بیهیچ ملاحظه و رودربایستی، مشغلههایش را دربارهٔ اهمیت مسیر آفرینش هنری و ضرورت تداوم قصهگویی و روایتگری، بر پرده تصویر میکند.
اندرسن با اینکه بر خلاف کوئنتین تارانتینو خود را به عنوان یک سینمادوست (سینهفیل) نزد مخاطب معرفی و تثبیت نکرده اما هر فیلمش حکایت از عشق و احترام بیپایان او به روند فیلمسازی و داستانسرایی دارد. همچنین در اثر اخیرش، علاقهاش نسبت به ژانرهای وسترن و علمیخیالی و نیز شیفتگیاش به سینمای اروپا، مشخصاً فرانسه و سینمای آلن رنه، بیش از همیشه دیده میشوند. عنصرهای تعلق خاطر او به سال گذشته در مارین باد آن قدر زیاد است که میتوان استروید سیتی را تجلیل یا ادای دینی آمریکایی به این شاهکار رنه دانست. علاوه بر شباهت تماتیک، هر دو آثاریاند دربارهٔ قصهگویی، با قصههای مبهم و کمرنگی اهمیت خط داستان. فیلم حاضر، از نظر شکل (فرم) هم یادآور فیلم شاخص آلن رنه است: نماهای متوسط و ثابت، نحوهٔ ورود و خروج بازیگران به قاب، چرخش ناگهانی سر و گردن بازیگران و استفاده از آینه از نمونههای این شباهتها هستند.
از دیگر همانندیها میتوان به شبیه بودن شخصیت میج به A، شخصیت زن اصلی فیلم رنه، اشاره کرد. A زن زیبایی است که رفتار و ظاهرش شبیه ستارگان سینما است و در فیلم اندرسن، میج زن زیباییست که ستارهٔ هالیوود است. شباهت آرایش مو و صورت او با A، غیرقابلانکار است. در فیلم اندرسن، میج در صحنهای که دارد دیالوگهایش را با اوگی تمرین میکند، خودکشی کرده و در وان افتاده و آن قدر خود را به مردن زده که اوگی نگران میشود. این صحنه که مانند همهٔ فیلم سرشار از طنز و باریکبینی است، یادآور گاه مرده و گاه زنده بودن A در فیلم رنه است. صحنهٔ بازی هوش/ حافظهٔ نوجوانان نابغه دور میز، هم بیشباهت به صحنهٔ بازی با کبریت/ کارت مردان در فیلم رنه نیست. در آن بازی، مردان از M که همیشه برنده است، میخواهند بازی را برایشان توضیح دهد، که شبیه صحنهای است که اوگی از کارگردان میخواهد نمایش را برایش معنا کند.
همان طور که توضیحات M دربارهٔ معنای بازی چیزی به دانش مردان هم بازی و مخاطبان فیلم اضافه نمیکند، گرین هم هیچ کمکی به بازیگران نمایش و مخاطبان در درک نمایش استروید سیتی نمیکند. دلیل آن هم ساده است: اصلاً هیچ نکتهای برای درک کردن در بین نیست! خود بازی/ نمایش/ فیلم و داستانگویی است که اصالت دارد. در سطحی دیگر، دیالوگ مورد اشاره نهفقط آثار، که نگاه اندرسن را به زندگی توضیح میدهد؛ نگاهی که با نگاه آلن رنه و آلن ربگریه قرابت دارد: معنایی در جایی نهفته نیست؛ تنها باید پیش رفت و قصه گفت.
یک پاسخ
هر چقدر که “فیلم امروز” با کیفیت هست سایتش بی کیفیت و بی سروته شده. هیچ آرشیوی ندارین. تمام مطالب گذشته رو پاک کردین. همچین سایتی به درد چی و کی میخوره؟