اولین صحنهٔ فیلم، امره دادستان جوان را نشان میدهد که در کنار خانم قاضی روستا، لبهٔ حفرهای عظیم، در بیابانی خشک ایستادهاند. قاضی از او میپرسد نظرش دربارهٔ این حفره چیست؟ امره میگوید: «ترسناک است» و قاضی ادامه میدهد که: «اما زیباست.» فاصلهٔ بین ترسناک بودن و زیبا بودن، به اندازهٔ تار مویی است و فیلم با یک فضاسازی درجهیک، این فاصله را طی میکند تا خفقان لازم را برای درک موقعیت و مکانی که امره در آن حضور دارد به مخاطب انتقال بدهد. امین آلپر از همین روش استفاده میکند تا صحنههایش را بهنرمی و باحوصله، از گفتوگویی ساده، به سمتی مرموز و پرتنش سوق بدهد. اولین نمونهاش جاییست که شاهین، وکیل روستا، به همراه دوستش وارد دفتر امره میشوند. مکالمهٔ آنها از چاقسلامتی و خوشآمدگویی به امره آغاز میشود و زمانی که حرفهایشان به سمت تصویری که امره همان روز دربارهٔ شکار گرازی در روستا دیده بود میرود، سادگی صحبتهای ابتدایی این جمع سهنفره، تبدیل به فضایی تنشزا میشود که هر آن ممکن است طرفین صحبت از شدت خشم منفجر شوند. آلپر این موضوع را نهتنها در دیالوگها گنجانده و نهتنها بازیگرها با ظرافتِ نگاهها و لبخندهای عصبیشان از آن آرامش ابتدایی فاصله میگیرند بلکه شکل نمابندی کادرهایی که برای گنجاندن آنها در قاب طراحی شده و همچنین شیوهٔ تدوین، به هر چه پراضطرابتر شدن فضا کمک میکند. این صحنه هفت دقیقه طول میکشد.
اما مهمترین سکانس فیلم، جاییست که امره به خانهٔ شاهین و پدرش (که از بالادستیهای روستاست و در کارهای سیاسی هم دستی دارد) میرود و شبی را مهمان آنها میشود. این سکانس، حتی بیش از سکانس یادشده، پر از جزییات در دیالوگها، بازیها، کادربندیها و فضاسازیست. پیداست که فیلمساز برای طراحیاش زمان زیادی صرف کرده چون جایی از داستان قرار داریم که بعداً متوجه خواهیم شد همه چیز از همینجا آغاز شده است. آلپر برای طراحی این سکانس مرموز و عجیب، شب را انتخاب کرده چون قدرت لازم را به او میدهد تا فضای مورد نظرش را بچیند. دوروبر امره و میزبانان تاریکی مطلق است و تنها نور صحنه، همان است که مستقیم به میز شام مفصلی که شاهین تدارک دیده میتابد. به این شکل، میز شام تبدیل به میز اعتراف میشود. البته اعترافی در کار نیست اما همین که ذهن مخاطب به آن سمت برود، یعنی آلپر کار خودش را درست انجام داده است.