حتی اگر نام محمدحسین مهدویان در تیتراژ به عنوان مشاور کارگردان نیامده بود هم حدس زدن اینکه نویسنده و کارگردان بهشدت از حالوهوای فیلمهای اجتماعی مهدویان – بهخصوص مرد بازنده و سریال زخم کاری – تأثیر گرفته، چندان دشوار نیست. حضور جواد عزتی و سارا حاتمی در نقشهای اصلی و فضای کلی فیلم کاملاً نشان میدهد با داستانی در امتداد همان دنیای ذهنی مواجهیم اما حسین میرزامحمدی در نخستین فیلم بلندش به دام «انباشت دغدغه» افتاده و گمان برده با یک فیلم میشود تمام مشکلات موجود را حل کرد. در نتیجه تلاش کرده دلمشغولیهای پرتعداد خود را به نوعی در داستان جا دهد و به همین دلیل محصول نهایی با آشفتگی موضوعی همراه است و گاهی مایهٔ سردرگمی میشود و رفتار آدمها و ارتباطاتشان منطق محکمی ندارد. مقولههای مهمی چون اعتیاد نوجوانان، بدسرپرستی والدین، طلاق، مرگ فرزند، قاچاق دختران، فساد سیستماتیک اداری، قصاص، تجاوز، پولشویی و… هر کدام قابلیت آن را دارند که موضوع داستانهای ملتهب و جذابی باشند اما در کتچرمی نویسنده با ناخنک زدن به هر کدام از آنها مجموعهای پر از درد و رنج و شرایط بغرنج اجتماعی طراحی کرده که بر خلاف تعدد و تکثیر تلخی، تأثیرگذاری آنچنانی بر مخاطب ندارد و او را به دنیای درون فیلم راه نمیدهد. انگار نویسنده مقهور ایدهٔ جذاب اولیه و سوءاستفادهٔ یک مرکز خیریهٔ کودکان بدسرپرست معتاد به عنوان عوامل ترانزیت مواد مخدر شده و برای این «دکمه»ی بدیع «کت»ی سفارش داده شده است.
فیلمساز که خود را به گفتمان عدالتخواهی در سپهر سیاسی ایران نزدیک میداند تمام دغدغههایش را مشابه اسلافش جزیینگرانه تحلیل کرده و از نگاه کلان و بالا به پایین به شرایط جامعه چشمپوشی کرده است. او سقف معضلات اجتماعی را وجود آدمهای منفعتطلب چون رفیعی میداند که در طول و عرض ساختار رشد کرده و برای خود امپراتوری اقتصادی و سیاسی ساختهاند و مصون از حسابرسیاند، در حالی که تکتک این عوامل بهظاهر مؤثر، معلول شرایطی نابهسامان هستند که مصرف موردی و خاص دارند و بعد از اتمام تاریخ مصرف، سرنوشت متفاوتی در انتظارشان است.