دهۀ 1990 یکی از پویاترین و جالب توجهترین دورههای سینما است. سالهایی که در آن اعجوبۀ دوستداشتنی مثل کوئنتین تارانتینو به دنیا معرفی میشود و فیلمهای جریانسازی مانند باشگاه مشتزنی و فارگو روی پرده میروند. اما ژانر علمیخیالی در قیاس با دهۀ 1980 طراوت و نوآوری خود را از دست میدهد و دیگر خبری از فیلمهای تأثیرگذار و پیشرویی مانند بلید رانر، نابودگر یا ئی.تی. نیست. با این وجود در سالهای پایانی این دهه، به دنبال سرخوردگی اگزیستانسیالیستی که در غرب پدیدار میشود فیلمهای علمیخیالی مهمی جلوی دوربین میروند که با نگاهی بدبینانه اما تفکربرانگیز و دقیق به کندوکاو در حقیقت زندگی بشر میپردازند. ماتریکس (خواهران واچفسکی) یکی از این فیلمهاست. فیلمی انقلابی که به واسطۀ داستان فلسفی و پیچیده و جلوههای بصری حیرتانگیزش ماندگار شد. موفقیتهای ماتریکس به قدری زیاد بود که برای آن دو دنباله به نامهای بارگذاری مجدد ماتریکس (۲۰۰۳) و انقلابهای ماتریکس (۲۰۰۳) به کارگردانی واچفسکیها ساخته شد تا ماجراجوییهای نئو به سرانجام مطلوبی برسد. اما این طور که پیداست هنوز کار لانا واچفسکی با دنیای ماتریکس تمام نشده و این کارگردان 56ساله قصد دارد با ماتریکس4 با عنوان رستاخیزهای ماتریکس دوباره نئو و ترینیتی را به پردۀ نقرهای بازگرداند تا داستان آنها را به شکل متفاوت و جذابتری پایان دهد. در این مطلب به پنج تئوری پرطرفدار دربارۀ داستان و اتفاقهای رستاخیزهای ماتریکس پرداختهایم تا ببینیم بازگشت به آن دنیای پساآخرالزمانی چهگونه ممکن است.