اصالتم گیلانیست. در یک خانوادهٔ کاملاً گیلک بزرگ شدهام که ناخواسته مقیم جنوب بود، و از همین رو، اشتیاقم برای کشف ریشههای گیلانیام زیادتر از معمول بوده و هست. انگار با غور در فرهنگ گیلان، روایات شفاهی و کتبی، خردهفرهنگها و تاریخ فرهنگی و سیاسی گیلان، از غربت تقاص میگرفتم. نام خانوادگیام از پیشهٔ اجدادم نشانی میدهد که پس از اصلاحات ارضی و پایان نظام فئودالی، صاحب زمینهای خود شدند. این مختصر، دلیل و گواه باشد که شناخت من از گیلان و فرهنگ و مشی سیاسی خردهجماعتهای روستایی آن شناختی بیواسطه و مستقیم است و تحقیقات مفصل و مطالعاتم در حوزهٔ گیلان و تاریخ و جغرافیایش ادامه دارد. حاصل این جستوجوها و اندوختهها، کتابی شد با عنوان کشور چهاردهم که در 1393 انتشارات «نگاه» منتشر کرد.
این روزها سریال خاتون را جز برای حظ بصری و کیفور شدن از یک درام عاشقانه، با انگیزههایی دیگر هم تماشا میکنم. به زیر و بم نامها و رویدادها و فکتهای تاریخی و منطقهای سریال دقیق میشوم و تا امروز که قسمت پنجم این سریال را دیدهام مطمئنم کسی به قدر تینا پاکروان به واقعیتِ گیلان 1320 در قالب یک روایت بصری دراماتیزهشده ادای دین نکرده است.