مردی که پوستش را فروخت، اقتباسی از یک تابلوی نقاشی عجیب به نام تیم اثر هنرمند بلژیکی ویم دلووی است. این اثر در واقع پوست خالکوبیشدهٔ پشت بدن یک انسان (تیم اشنایدر) است که با نشستن او روی ستون یک موزه، برای مخاطبان نمایش داده میشود و از سال 2007 تا کنون در موزههای مختلف حضوری و آنلاین عرضه شده و حتی قراردادهای حقوقی و بیمهای برای وضعیت و سرنوشت آن نیز منعقد شده است.
چنین رویکرد غریبی به هنر بر مبنای بدن و پوست انسان، برای کوثر بنهنیه، فیلمساز تونسی، دستمایهٔ ساخت مردی که پوستش را فروخت شد که البته جدا از مفاهیم فلسفی و اجتماعی قابلطرح از آن، ایدهٔ جدیدتری هم از دلش بیرون آمد: ارجاع به ناآرامیهای سوریه در تلاطم چالشهای مردمی در برابر حکومت اسد در اوایل دههٔ 2010 و سپس ظهور داعش. فیلمساز برای تلفیق این دو ایده (مشکلات مردم سوریه و قرار گرفتن پوست پشت بدن به عنوان بوم نقاشی و تابلوی اثر هنری) از موتیف عشق بهره گرفته است: مردی که به دلایل اقتصادی و سیاسی امکان رسیدن به محبوبش را ندارد و برای رد شدن از مرزهای سیاسی و اجتماعی، پوست بدنش را تبدیل به نوعی ویزای انسانی میکند تا به وصال معشوق برسد.