قهوهخانهها در دورۀ صفویه، به عنوان نهادی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به پشتوانۀ خواست و نیاز عمومی مردم دایر شدند، و مکانی برای تجمع و تبادل نظر کشاورزان، پیشهوران، بازرگانان و صنعتگران بودند. خوردن چای قندپهلو و کشیدن قلیان و گوش سپردن به نقلِ نقال که قصههایی از شاهنامه را روایت میکرد از آداب قهوهخانه بود. شاید نخستین نماها از نقالی قهوهخانهای در جنوب شهر (فرخ غفاری، 1337) ثبت شده باشد که نقال/ مرشد برای برانگیختن احساس و هیجان مخاطبانش با آهنگ دادن به کلام خود و وقفه در بیان و نجوا کردن و تغییر در لحن صدا و حرکاتِ دست و سر و کوفتن کف دستها به هم و معلق نگه داشتن واقعه در لحظهای حساس کوشید مخاطبانش را چنان تحریک کند که خود را به جای قهرمان قصه احساس کنند. پس از آن قهوهخانه در مردها و جادهها (ناصر ملکمطیعی، 1342)، قهوهخانۀ قنبر (منوچهر صادقپور، 1348)، قیصر (مسعود کیمیایی، 1348)، مرید حق (نظام فاطمی، 1349)، داشآکل (کیمیایی، 1350)، فدایی (رضا علامهزاده، 1351)، صادقکرده (ناصر تقوایی، 1351)، کندو (فریدون گله، 1354)، سرخپوستها (غلامحسین لطفی، 1357) و نظایر اینها یا مکانی برای کسبوکار هستند یا سرپناهی برای بیتوته کردن یا پاتوقی برای خوشوبش با دوستان و ردوبدل کردن مواد مخدر...