«صمدآقا! فکر کردیم بهتره مطلب "ناصر تقوایی عکاس" را برای پروندهٔ هشتادسالگی او تو بنویسی.»
این پیام صوتی هوشنگ گلمکانی بود که ذهن مرا یکسره برد به تیتری برای مطلب نانوشتهام: «ناصر تقوایی "عکاس" نیست، خود "عکاسی" است.»
...و حالا من ماندهام و عنوانی که ظاهراً به یک بازی با کلمات شبیه است و در باطن اما، ایستادن در اول جادهایست که انتها ندارد. ولی اگر راه بیفتی «خود راه بگویدت که چون باید رفت».
ناصر تقوایی چرا برای من فقط یک عکاس خوب نیست و ویژگی تمامت عکاسی و در نهایت عکاسانه دیدن جهان را دارد؟ در این که او سهچهارم زندگیاش یعنی حدود شصت سال را عکاسی کرده، شکی ندارم و این که عکسهایش مُهر و آبروی نام تقوایی را بر خود دارند هم، حتمیست. ولی در این میان، نفس نگاه عکاسانهاش به تمامی ابعاد کاریاش، مد نظر و پیشبرندهٔ هدف من از بهکارگیری چنین عنوانی برای اوست.
من بارها و بارها در مقالات و جلسات عکاسی و سینمای مستند از دیدگاه آندره کرتژ، عکاس مجار، که به قول هانری کارتیهبرسون «ما عکاسان همگی مدیون کرتژ هستیم» بهره گرفتهام که: «بسیاری از مردم نگاه میکنند ولی عدهٔ کمی از آنها میبینند.»