شمارهٔ قبل که دربارهٔ فیلم ازکفرفتهٔ زادبوم (ابوالحسن داودی) نوشتم، یادم آمد خود من هم فیلمهای تلفشده داشتهام که میخواهم دربارهٔ یکی از آنها بنویسم. بیبی چلچله، اقتباس از رمان درخت زیبای من (ژوزه مائورو د واسکونسلوس)، داستان پسربچهایست که به دلایلی از جانب مادر و پدرش مهر و محبتی نصیبش نمیشود. تنها همراه و همدل او مادربزرگش (بیبی) است. پس از مرگ بیبی پسرک با تکدرختی بر بلندای یک تپه دوست میشود، درخت را آذینبندی میکند و همهٔ درددلهایش را با درخت در میان میگذارد. یک اتفاق باعث آشنایی جوادآقا رانندهٔ تنها کامیون روستا و پسرک میشود و جوادآقا، مجید را مثل فرزندش دوست میدارد و به او محبت میکند... واقعاً به یاد ندارم چه چیزهایی از کتاب توی فیلمنامه آمد و چه چیزهایی از کودکی یا ذهنیت خودم...