درِ آسانسور باز شد. آیا درست میدیدم؟ دلیپ کمار در برابرم ایستاده بود. داخل شد و سلام کرد. جواب سلامش را با ناباوری دادم. این واقعاً خود دلیپ کمار است؟ آرام به دوست همراهم گفتم: «دلیپ کمار... » دلیپ کمار کلامم را قطع کرد و گفت: «یوسف خان.» و بعد پرسید: «دانشجوی ایرانی هستید؟» گفتم: «بله، قبلاً در حیدرآباد دانشجو بودم. اما الان آمدیم هند برای انتخاب و خرید فیلم هندی برای تلویزیون ایران.» دلیپ کمار گفت: «دو بار به ایران آمدم. کشور زیبایی است. یک بار هم رفتم مشهد.» آسانسور ایستاد. قبل از خروجش کارت ویزیتش را به من داد. من هم کارت ویزیتم را به او دادم. گفت: «راستی یک فیلم از من در حال نمایش است: Shakti» (قانون، ۱۹۸۲)...