در دختر سامری مضمون مورد علاقهٔ کیم کیدوک یعنی پرداختن تاوان خطا - ولو از زاویهای متفاوت با اخلاقگرایی سنتی و با بهرهوری از عناصری ناهمسان با آن - به شیوهای مضاعف حضور دارد و روایت فیلم بر دو سِیر ندامتجویانه بنا شده که یکی تالی دیگری است. فیلم با تلمیح به یکی از تمثیلهای مسیحی - و مورد ارجاع در عنوان فیلم - در باب نیکوکاری، مفهوم گناه را به شیوهای نامتعارف مورد واکاوی و پرسش ماهوی قرار میدهد. بهانهٔ این موضوع تعلق دو شخصیت اصلی فیلم یعنی یئوجین و پدرش به آیین مسیحیت است و دلیل چنین گزینشی خود میتواند محوریت مفهوم گناه در تعالیم این آیین باشد (گرچه ملاحظات احتمالی در مورد پذیرش بینالمللی فیلم را هم باید در نظر داشت). محرک ماجراها اما جائهیونگ، دوست یئوجین، است که برای تأمین هزینهٔ سفر به همراه دوستش به اروپا - که شاید اساسا ایدهٔ یئوجین بوده باشد - دست به تنفروشی میزند. فیلم بیش از آن که در مورد تنفروشی باشد، قصد ریشهیابی آن را داشته باشد یا بخواهد تصویر مرسوم از این پدیده را مورد بازنگری قرار دهد، از آن تنها به عنوان وضعیتی با مختصات دراماتیک حداکثری به منظور تأمل در مضمون مورد اشاره بهره میجوید...