بهار، تابستان، پاییز، زمستان... و بهار کاملاً تحت تأثیر حکمت شرق ساخته شده و حتی میتوان گفت کیم کیدوک تلاش کرده روایتی سینمایی از این حکمت را به دست دهد. اینجا امکانش نیست که به تمام جزییات تنیده شدن حکمت شرق در تاروپود فیلم پرداخت، پس به ذکر چند نکته اکتفا میشود. در تمام حکمتهای شرقی مراتبی از سلوک تعریف میشود که در عین تفاوتهای فراوان، شباهتهایی کلان دارند. همهٔ این حکمتها بر این عقیدهاند که انسان برای اینکه بتواند حقیقت متعالی را دریافت کند، باید از تمام دریافتهای حسی و عقلیاش فراتر رود و امور جهان را به صورت بیواسطه درک کند. به این ترتیب، انسان و جهان نه به عنوان دو چیز در برابر هم یا رودرروی هم بلکه به عنوان یک کل متحد و منسجم شناخته میشوند. هر نوع گسست انسان از امر کلی که مثلا در بودیسم به آن دارماکایا یا پیکر دارمایی یا جوهر حقیقی بودا میگویند، انسان را دچار چیتا وریتی یا اغتشاش فکری و روحی میکند...