بابک صحرایی

همۀ پلنگ‌ها به یک نوع می‌میرند

«برف‌های کیلیمانجارو»

10 مرداد 1400

داستان کوتاه برف‌های کیلیمانجارو اولین بار سال ۱۹۳۶ در مجلۀ «اسکوایر» چاپ شد؛ داستان گفت‌وگوی مردی به نام هری با محبوبش هلن و مرور خاطراتش در آخرین ساعت‌های زندگی‌اش. هری و هلن برای شکار به آفریقا رفته‌اند و در آن‌جا بر اثر یک اتفاق ساده پای هری زخمی شده و حالا این زخم تبدیل به قانقاریا شده و دارد او را می‌کشد. قصه با پاراگراف کوتاهی شروع می‌شود که جهان‌بینی اصلی داستان را در خود گنجانده: «کیلیمانجارو کوه برف‌پوشیده‌ای است به بلندی ۱۹۷۱۰ پا و می‌گویند بلندترین کوه در آفریقاست. قلۀ غربی آن را "ماسایی نگاجه‌نگای" می‌نامند که به معنی "خانۀ خدا" است. نزدیک قلۀ غربی، لاشۀ خشک و یخ‌زدۀ پلنگی افتاده است. هیچ‌کس شرح نداده که پلنگ در آن بالا در جست‌وجوی چه چیزی بوده است.» پلنگ استعاره‌ای از شخصیت هری است که در همین آغاز، مرگ معماگونه‌اش در مکانی نابه‌جا اعلام می‌شود. این نوعی براعت استهلال است که نویسنده قبل از شرح جدال قصه، پایان آن را اعلام می‌کند. تراژدی‌های مهمی در تاریخ ادبیات جهان بوده‌اند که نویسنده این شهامت را داشته پایان قصه‌اش را همان ابتدا بگوید تا ذهن مخاطب به جای این که در پی سرنوشت قهرمان قصه باشد، معمای هستی و ژرف ساخت اندیشۀ جاری در داستان را کندوکاو و درک کند...

ادامه مطلب در ماهنامه
0 0 votes
Article Rating
Subscribe
Notify of
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
© ۱۴۰۰ فیلم امروز
ماهنامه سینمایی فیلم امروز با اتکا به پشتوانه ای ۴۰ ساله، همراه با آغاز قرن جدید شروع به کار کرد.