در سالهای اول انقلاب بود - به گمانم حوالی ۱۳۶۳ - از خیابان کریمخان میگذشتم که به طور غیرمنتظرهای با چهرهای آشنا روبهرو شدم. قیافۀ گرفته و مغموم او و جسم بسیار لاغر و نحیف و تکیدهاش لحظهای مرا به شک انداخت که آیا خودش است؟ رنگپریده بود و صورت مثل همیشه تیرۀ او را از قدیم به یاد داشتم. خودش بود؛ محمدعلی جعفری. بازیگر توانای تئاتر. بغلش کردم. او همان لحظۀ اول مرا شناخته بود. با شگفتی پرسیدم: «رژیم گرفته بودی؟» لبخندی مصنوعی زد و گفت: «نه، رژیم مرا گرفته بود!» دوتایی خندیدیم. این آخرین دیدارم با جعفری بود. دو سال بعد خواندم که درگذشته است...