پس از سکون و ثبوت و یگانگی عددِ یک و تعارض و تناوب و جنبشِ عددِ دو، عددِ سه، آغازگرِ ترکیب و کمال و تشکیل گروه است. از دیدگاه سینما و هندسه میزانسن، اگر عددِ یک را معادل نقطه و عددِ دو را معادل خط بدانیم، عدد سه معادل مثلث است (با تأکید بر رأسی که میتواند بین دو رأس دیگر، تعادل به وجود بیاورد) و آغاز صحنهپردازی در عمق. حالا بهجز کنشها و واکنشهای دو شخصیت در راست و چپ تصویر، شخصیت سومی در میان آنهاست (معمولا در کسوت رییس یا مغز متفکر گروه) که میتواند بر رویکردهای رفتاری و گفتاری آن دو، تأثیر بگذارد و این، دامنه داستانسرایی، شخصیتپردازی و تصویرسازی را فوقالعاده بیشتر میکند. از این رو، قهرمانان و جلوههای سهگانه (یا بیشتر)، در عناوین و مرکزیت بسیاری از افسانههای عامیانه، آثار ادبی و فیلمهای سینمایی دیده میشوند. در عرصه کمدی، طبق معمول، این پدیده نیز از تماشاخانههای قرن نوزدهم آغاز شد؛ جایی که شخصیتی معمولا جدی به صحنه میآمد تا به مجادلات دو کمدینِ «خنگ» و «خنگتر» پایان دهد و در این میان، معمولا خودش بیش از آن دو آسیب میدید... و این، قاعدهای شد برای تشکیل گروههای نمایشی سهنفره یا بیشتر، از جمله خانواده جوزف هِیلی کیتن، میریا اِدیت کیتن و باستر خردسال که مدام به این سو و آن سوی صحنه پرتاب میشد!...