«متابهم». در سفتو-سختترین عاشقی عمرم این کلمه را ساختیم. همه نامههایمان را با این جمله تمام میکردیم که «ما تا ابد با هم میمانیم». بعد از مدتی حرف اول کلمههای این عبارت را به هم چسباندیم و کلمه «متابهم» ساخته شد. این کلمه یواش یواش وارد واژههایمان شد و موقع حرف زدن هم از آن استفاده میکردیم. محال بود بدون گفتن متابهم از هم خداحافظی کنیم. «متابهم» صادقانهترین حرف و حس زندگی ما بود. برای همین روزی که به من گفت: «ما بهتره فقط با هم دوست باشیم» درست متوجه منظورش نشدم. و پرسیدم: «یعنی چی؟» گفت: «ببین. من فکر میکنم ما خیلی مناسب هم نیستیم، مدلمون یکی نیست.» گفتم: «اتفاقا مدلمون خیلی مثل همه. من از ته دل عاشق توأم.» گفت: «میدونم ولی جهانهامون با هم فرق میکنه.» این جمله را میشناختم. «ما جهانهامون با هم فرق میکنه» یعنی: خداحافظ. یعنی تمام محترمانه. گفتم: «پس متابهم چی میشه؟» گفت: «چی بگم؟... موفق باشی.»...