عباس یاری

دریغی بر جوانی ما نیست

حالا که به این چهل سال نگاه می‌کنم...

10 مرداد 1400

ساعت ۱۰:۲۵ روز دهم شهریور، آقای مجید مهرابی، برادر دوست و شریک چهل‌ ساله‌ام مسعود، با یک تماس تلفنی تکان‌ دهنده، پیام‌آور خبری شوکه‌کننده بود که شنیدنش آواری از اندوه را بر سرم خراب کرد: «مسعود رفت...» مثل برق‌گرفته‌ها، گوشی تلفن تا مدتی در دستم مانده بود و نمی‌دانستم چه کنم. طی چهل‌ و چند سالی که مسعود را می‌شناسم، برادرش را نه ملاقات کرده‌ام و نه با او تلفنی حرف زده‌ام. از شوک که بیرون می‌آیم شروع می‌کنم به خیال‌بافی که نکند کسی دستم انداخته باشد. برای اطمینان، دوباره با همان شماره تماس می‌گیرم. ارتباط برقرار نمی‌شود. تلفن خانه مسعود را ندارم، تماس می‌گیرم با پسرش پویا اما او هم پاسخ‌گو نیست (بعدها متوجه شدم که همان زمان درگیر انتقال امتیاز مجله بوده و فرصت پاسخ‌گویی نداشته). در آن لحظات تلخ، شنیدن این خبر همان قدر برایم هولناک و تکان‌دهنده است که خبر مرگ پدر، مادر و برادرانم، علی و کاوه؛ خبرهایی که طی دو سال گذشته روح و روانم را به هم ریختند. مسعود سال‌ها آرتروز گردن داشت و چند ماه پایانی عمر و با همه‌گیری ویروس کرونا به دفتر نمی‌آمد. با گذشت ساعتی از شنیدن خبر و تماس‌های بعدی مشخص شد که این مصیبت کاملاً جدی است و چاره‌ای جز پذیرش آن نیست...

ادامه مطلب در ماهنامه
0 0 votes
Article Rating
Subscribe
Notify of
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
© ۱۴۰۰ فیلم امروز
ماهنامه سینمایی فیلم امروز با اتکا به پشتوانه ای ۴۰ ساله، همراه با آغاز قرن جدید شروع به کار کرد.