قواعد ژانر وحشت، به لحاظ منبع ترس، بر سه پايه استوار است: نخست موجودات ماورایی، دوم مناسبات روانی و توهمی، و سوم خشونتهای افسارگسيختهای که در سلاخی بدن نمود پيدا میکند. پيش از اين در يادداشتی درباره فيلمی ترسناک، از اين سه عنصر با عبارت «جن و مجنون و جنايت» ياد کرده بودم که دوتای اول ريشه در امر پنهان (همان پديدههای ماورايی يا توهمی) دارند و سومی هم که در اصل به معنای چيدن ميوه از درخت است، بهنوعی اشاره به قطع عضوی از يک پيکره دارد (خشونتهای سلاخی). اين سه البته لزوما از يکديگر منفک نيستند و گاه در تلفيق با يکديگر، به ترسآفرينی در اين ژانر میپردازند.
اما منبع ترس در آن شب به عنوان اثری متعلق به ژانر وحشت کداميک از موارد بالا است؟ آيا ارواح و اجنه توليد وحشت میکنند؟ تمام فيلم در شب میگذرد (که نام فيلم هم بر همين مبنا انتخاب شده) و شب، به عنوان پديدهای که توأم با تاريکی است، خواهناخواه فضای ناپيدايی را در متن اثر پرورش میدهد که مستعد انواع شمايل پنهان از قبيل همان ارواح و اشباح است. نوع شروع فيلم هم بر همين برداشت دامن میزند و نکتههايی مانند اتاقی که نوزاد در آن آرميده و از زاویهٔ ديد او پشت توری گهوارهاش، چهرهٔ پدرش بابک را میبينيم که به نمايی معوج و مرموز میماند. نوع فيلمبرداری عبور خودرو از معابر، ماجرای گربهای که زير خودرو میرود ولی اثری از پيکرش نيست، و نيز اتفاقهای داخل هتل، گويی دلالت بر فضايی با حضور ماورايیها دارد. منتها اواخر فيلم، که ديگر بابک از خواب بيدار میشود و درمیيابد همهٔ آنچه ديده است (و تماشاگران ديدهاند) كابوسهايش بوده، اين گزينهٔ موجودات ماورايی هم رد میشود. اما گزينهٔ تنشهای روانی، مهمترين جنبهٔ توليد ترس در آن شب است...