چه کسی فکر میکرد بازیگری که برای فیلم اولش از منتقدان زرشک طلایی گرفته، به جای آن که دچار افسردگی شود و خودش را از میدان فعالیت کنار بکشد، این جایزه را به عنوان نقطهٔ عزیمتی در مسیر کارنامهاش به فال نیک بگیرد و فیلم به فیلم به کارش را ارتقا بدهد و با ارائهٔ بازیهای خوب با فیلمسازان شاخصی چون داریوش مهرجویی، رخشان بنیاعتماد، مسعود کیمیایی و حسن فتحی کار کند؟ حالا بیش از 23 سال از شروع بازیگری بهرام رادان در نقش اصلی شور عشق میگذرد؛ فیلمی که او در بیستسالگی بازی کرد و فیلمی پرفروش شد. رادان در این سالها جواناول سینمای ایران باقی ماند و تلاش کرد با ارتقای کارش به سراغ تجربههای تازه از جمله تهیهکنندگی هم برود. این گفتوگو به بهانهٔ بازی موفق او در سریال جیران انجام شده است.
عباس یاری
اولین باری که آقای عفیفه تهیهکنندهٔ جیران به من پیشنهاد بازی دادند، خیلی متعجب شدم. استدلال ایشان این بود که جدا از رنگ چشم که با گریم میشود تغییرش داد، فرم صورت و چشمهایت ما را به این حس نزدیک کرده که میتوانی نقش ناصرالدینشاه را بازی کنی. اتفاقاً وقتی انرژیهای منفی نسبت به یک بازیگر برای بازی در یک نقش ایجاد میشود، میدان کار برایش بازتر هم میشود. برعکسش خیلی مشکل است؛ یعنی وقتی همه بگویند این فرد قطعاً میتواند این نقش را بازی کند و حتماً موفق میشود، کار برای بازیگر دشوارتر است چون باید به انتظارهای بالایی پاسخ بدهد. در ماجرای من و نقش ناصرالدینشاه، هم به خاطر تفاوتهای ظاهری که بین ما وجود دارد و هم به دلیل این که خود شخصیت ناصرالدینشاه یکی از سینماییترین شخصیتهای تاریخی ماست و بزرگان زیادی هم این نقش را بازی کردهاند، مخالفتها و انتقادهایی قبل از اجرا در مورد انتخاب من وجود داشت. اما این انتقادها عرصه را برایم باز کرد که بتوانم انتقادها را خنثی کنم و به سمت نقد مثبت تغییر بدهم. برای بازی در این نقش، جدا از شخص ناصرالدینشاه که از نظر سینمایی حائز اهمیت بود، یادآوری این نکته به خودم مهم بود که بازیگران برجستهای این نقش را بازی کردهاند و حالا برای من دو راهحل وجود داشت؛ یکی این که به سمت تکرار همان اجراها بروم، یعنی همان حالت عصاقورتداده با همان نوع گفتار، یا این که خلق جدیدی صورت بگیرد. من راه دوم را انتخاب کردم چون مخاطب سینما به مرور زمان تغییر میکند؛ هم از نظر سنوسال و هم از نظر تغییر علاقه و سلیقه. بنابراین اگر فرض را بر این میگرفتیم که ناصرالدینشاهی برای نسل جدید ساخته و پرداخته میشود، باید نسبت به ناصرالدینشاههای گذشته تفاوت داشته باشد. این انتخاب، کار را سختتر میکرد و قدرت خلاقهٔ بازیگر را میتوانست به چالش بکشد. من تمام سعیام را کردم تا ناصرالدینشاهی را خلق کنم که در مطالعاتم و در عکسهایی که وجود دارد شخصیت و شیوهٔ رفتارش را پیدا کردهام. در گفتوگوهای مفصلی هم که با آقای فتحی داشتیم به آن رسیدیم. فیلمنامهٔ جیران یکی از مهندسیترین ساختمانهای دیالوگنویسی را دارد و دیالوگها نثری شاعرانه دارند. در فیلمهای اجتماعی بیشتر کارگردانها دست بازیگر را باز میگذارند و اگر جملهای را نگفت یا دیالوگی اضافهتر گفت حساسیت چندانی نشان نمیدهند؛ مهم این است که مفهوم را برساند. اما در جیران تمام دیالوگها باید واو به واو گفته میشد چون اثر دیالوگها به همین است که حتی یک واو جا نیفتد. این اتفاق برایم خیلی جذاب بود. شاید یک سریال تاریخی برای ایران باید در مقیاسی چند برابر بزرگتر میبود تا شکوه دربار شاهی بهتر به نمایش درآید اما جیران در همین اندازه هم بسیار خوب درآمد. برای این مدل کار کردن، وقتی سر صحنه میروید و ترکیب بازیگران قدرتمند و صاحبنام را میبینید، قصهٔ درخشانی دارید، با کارگردانی به بزرگی آقای فتحی با آن کارنامهٔ پربار کار میکنید، و تمام اجزای گروه با تمام سعیشان کار میکنند تا بهترین نتیجه را بگیرند، چارهای جز خوب بودن ندارید.