آزاردهندهترین صحنهٔ آواتار (جیمز کامرون، 2009) جاییست که تنهٔ «خانهدرخت» ناویها با شلیک سفینههای مهاجم انسانها میشکند و درخت به زمین میافتد. تماشای این سکانس برای من که در چشمم درختان زیباترین و شریفترین ساکنان زمیناند، دشوار بود. تصویری نمادین از نابودی طبیعت و نحوهٔ زیست همگام با آن در تقابل با زیادهخواهی و خودپرستی انسان. بجز تأکید دائمی بر حضور گیاهان، در آواتار دو درخت مهم دیگر هم هست: درخت صداها و درخت روحها. درختهای آواتار، نماد یگانگی با طبیعت و مهمترین درگاه اتصال اجزای آن با هم هستند.
آیا درختها این قدر مهماند؟ بله. در جهان واقعی، گیاهان به شکل عام و درختان به شکل خاص با تنظیم دائم ترکیب آتمسفر و خاک، تثبیت دمای کرهٔ زمین، حفظ پایهٔ نخست هرم غذایی و دهها اثر مستقیم و غیرمستقیم دیگر، ضامن تداوم حیات زمینی هستند. برای تصور میزان اهمیت این موضوع به یاد بیاورید که با حذف کامل نژاد انسان، با حذف پستانداران و حتی با حذف بخش اعظم جانوران اتفاق خاصی برای گیاهان نمیافتد اما با حذف درختان (و نه همهٔ گیاهان)، کل حیات جانوری در این سیاره نابود میشود؛ ما به درختان وابستهایم ولی ایشان به ما وابسته نیستند. در فیلمهایی مثل میانستارهای (کریستوفر نولان، 2014) و جاده (جان هیلکات، 2009) در جهانی آخرالزمانی به رابطهٔ یکسویهٔ انسان با گیاهان اشاره شده است: گیاهان از بین میروند، پس ما هم نابود میشویم.
آیا درختان در سینما حضور ویژه داشتهاند؟ بله. صرفنظر از اهمیت حیاتی، تنوع ظاهری و زیباییشناسی بصری درختان بسیار چشمگیر است؛ شاید به همین خاطر است که برخی فیلمسازان، درخت یا درختان را نه به عنوان بخشی از اجزای صحنه که در قالب یکی از عناصر کلیدی داستان یا حتی شخصیت داستانی وارد اثرشان میکنند. این درختان گاهی آن قدر معروف و محبوب میشوند که بعد از نمایش فیلم تبدیل به جاذبهای گردشگری میشوند.
درخت عظیم و زیبای رستگاری در شاوشنگ (فرانک دارابانت، 1994) که رِد نامهٔ مدفونشدهٔ اندی را زیرش پیدا میکند، پس از نمایش فیلم تبدیل به ستارهای واقعی شد. این بلوط سفید در مالابار اوهایو سالانه نزدیک به چهارصدهزار بازدیدکننده داشت. متأسفانه تنهٔ اصلی این درخت متعاقب طوفان شدید ژوییهٔ 2016 درهم شکست و سقوط کرد. پیش از این در بهار 2011 نیمی از درخت به دلیل صاعقه و طوفان از بین رفته بود و صاحبان زمین تلاش زیادی برای حفظ نیمهٔ زندهٔ این بلوط کرده بودند. آخرین عکسها نشان میدهند که از بقایای درخت و سنگچین کوتاه کنارش هیچ اثری باقی نمانده است.
درخت چنارِ رابین هود: شاهزادهٔ دزدان (کوین رینولدز، 1991) که «درخت سیکامور گپ» نامیده میشود، در نوتامبرلند انگلستان واقع شده و پس از نمایش فیلم به قدری محبوب شد که امروز یکی از پرعکسترین درختان و عملاً پربازدیدترین درخت سینمایی دنیا است. (سیکامور نام یکی از واریتههای چنار است.)
درختهای سینمایی میتوانند نمادی باستانی یا نشانی مذهبی باشند مثل درخت سفید گاندور در مجموعهٔ ارباب حلقهها (پیتر جکسن، 2001) که نشان اتحاد نیروهای نیکی در برابر بدی است یا درخت نیایش وینترفل در سریال بازی تاجوتخت (دیوید بنیاف، دی. بی. وایس، 2011) که دریچهای برای ثبت وقایع فارغ از زمان رخ دادنشان است.
درخت در چشمه (دارن آرنوفسکی، 2006) نقطهٔ آغاز و مقصد نهایی یک ادیسهٔ فرازمانی و در عین حال ذات خودآگاه هستی است. درخت در اندیشههای مذهبی (مثل شجرهٔ طوبی در اسلام یا درخت زندگی در مسیحیت) و عرفانی (مثل درخت جاودانگی در فلسفهٔ کابالا) جایگاهی ویژه دارد. فلسفهٔ حضور درخت در چشمه ریشه در همین عقاید قدیمی دارد و در مرکز همهٔ رخدادهای فیلم و تفسیرهای بعد از دیدنش حاضر است.