جشنوارهٔ فجر 41 چهگونه گذشت؟ به عنوان ژورنالیستی که چهل دورهٔ این جشنواره و چند جشنوارهٔ پیش از انقلاب را در حافظه دارد و تجربههایی از حضور در جشنوارههای کشورهای دیگر را از سر گذرانده، جشنوارهٔ فجر 41 متفاوتترین و عجیبترین جشنوارهای بود که دیدهام. بیرودربایستی و بدون هیچ ملاحظهای، فجر 41 کاریکاتوری از یک جشنواره بود. طرح طنزآمیزی که همکار هنرمندمان محمود شکرایه از سیمرغ زار و نزار جشنوارهٔ فجر امسال کشید و در صفحهٔ دوم سرمقالهٔ شمارهٔ قبل چاپ شد، به طرز پیشگویانهای توصیف نمادین منصفانهای از این دورهٔ جشنواره بود. اما حساب فیلمهایی که در همین رویداد نصفهنیمه نمایش داده شد از خود جشنواره جداست. این فیلمها یعنی سینمای ایران. لااقل بخشی از سینمای ایران. حتی با وجود فیلمهای بد و ضعیفش. حتی با وجود فیلمهای پروپاگاندای ارگانی. در مجموعهٔ همین سینمای پر از مشکل که دچار انواع گرفتوگیر و مانع و محدودیت، بحران سرمایه و بحران تماشاگر و بحران سانسور و بحران انواع فساد و رانت و غیره است، هنوز فیلمهای خوب و قابلتوجهی ساخته میشود. این یعنی تواناییها و استعدادها و قابلیتهای فرهنگ یک سرزمین و یک ملت. دربارهٔ همین چند فیلمی که دیدم توضیح خواهم داد اما...
جشنوارهای که مدیران سینمایی تصمیم گرفتند بخش مستقل بینالملل آن را دوباره به بخش بومیاش ملحق کنند، به صخرهٔ سخت نیمهٔ دوم 1401 برخورد کرد. با این که برگزارکنندگان و مدیران تلاش کردند لبخند بزنند و مصاحبه کنند و بیانیه بدهند که اوضاع عادی است اما همه چیز نشان از غیرعادی بودن اوضاعی داشت که وضعیت جشنواره را هم تحت تأثیر قرار داد. سرفصلهای این وضعیت غیرعادی را مرور میکنیم؛ هرچند که شاید حالا کهنه به نظر برسد اما برای ثبت در یک جمعبندی، لازم است: مثلاً اعلام شد که تا پایان مهلت مقرر برای 75 فیلم تقاضای حضور در جشنواره شده است. طبق روال همیشگی جشنواره البته که فهرست فیلمهای متقاضی اعلام نمیشود اما عنوان فیلمهای پذیرفتهشده هم که قرار بود پانزدهم دی اعلام شود، امکانپذیر نشد و روابطعمومی جشنواره در بیانیهای خبر داد که به دلیل «شرایط کشور در ماههای اخیر» نسخهٔ نهایی بسیاری از فیلمها آماده نشده و فهرست فیلمهای پذیرفتهشده روز پنجم بهمن (یک هفته پیش از آغاز جشنواره) اعلام میشود که بدون مقایسه با جشنوارههای دنیا هم، خود رکوردی در تاریخ جشنوارهٔ فجر بود؛ بهعلاوه که بر خلاف سالهای گذشته که اسامی هیأت انتخاب جشنواره از اوایل دی معلوم بود، فهرست آنها اواخر این ماه اعلام شد. و عجیب آن که از هیأت داوران یک روز پیش از پایان جشنواره و همزمان با اعلام کاندیداها (که معمولاً دو روز پیش از مراسم پایانی معلوم میشد) به روایت اصطلاح این سالها، رونمایی شد که این هم بدعتی در نوع خود بود. بدعت دیگر هم افزودن بر فهرست کاندیداها و برندگان دیپلمهای افتخار بود تا افراد بیشتری راضی از مراسم پایانی به خانه بروند (قرار گرفتن نسخهٔ چرکنویس دیپلمها در کلاسورهای مربوطه هم که خود مایهٔ کوک کردن مضمونهای طنزآمیز بسیاری شد)؛ مراسمی که بر خلاف هر سال، مطلقاً خالی از چهرههای سرشناس سینما بود. درست مانند فتوکالهای فیلمها که انتشار عکسهایشان در رسانهها به دلیل وفور چهرههای ناآشنا اسباب مضحکه و شوخی شده بود. فتوکال و فرش قرمز اصولاً برای سلبریتیها و چهرههای محبوب و مشهور تدارک دیده میشود و بدون آنها، مطلقاً بیمعناست. (این هم سومین کاربرد کلمهٔ «مطلقاً» در سه جملهٔ پیدرپی، بنا به ضرورت مطلق!). ضعف اطلاعرسانی به دلیل شتابزدگی و شرایط غیرعادی، کار را به آنجا کشانده بود که در سایت رسمی جشنواره که قاعدتاً باید کاملترین و جامعترین منبع اطلاعات برای هر جشنوارهای باشد، هیچ نشانی از فهرست و مشخصات فیلمها وجود نداشت. هیچ. مطلقاً هیچ! بجز اعجاب مایهٔ تأسف هم هست. مگر میشود (مگر داریم؟) که فهرست و اطلاعات مربوط به فیلمهای یک جشنواره در سایت رسمیاش نباشد؟ از آن عجیبتر این که جدول نمایش فیلمها در سینماهای مختلف هم پس از چند روز که از آغاز جشنواره گذشته بود در سایت گذاشته شد!
عکس: محمدرضا صفرپور
تیزر جنگل پرتقال و سینما متروپل از کانال آپارات «فیلیموشات». تیزر چرا گریه نمیکنی؟ از کانال آپارات «sorenmovie.ir»