فلاسفه و روانشناسان معمولاً در پی یافتن یا ابداع فرمولها و تئوریهایی هستند که توضیح پدیدهها را آسان کنند. ارسطو گفته است: «پاییندستیها شورش میکنند تا برابر باشند، و برابرها شورش میکنند تا بالاتر باشند.» البته این تئوریهای باستانی، مثل خیلی از آموزههای کهن، از جمله «اصل وحدت سهگانه»ی همین جناب ارسطو در دنیای نمایش (وحدت موضوع، زمان و مکان)، در دنیای معاصر و بهخصوص مناسبات مدرن، صحت و جامعیت و کاربرد خود را از دست داده است؛ یا منسوخ شده و یا تغییر شکل داده. در عرصهٔ تمدن و اجتماع و حیطهٔ قدرت هم فرمول یکخطی ارسطو به دلیل تحولات جهان که زمانی در مناسبات سادهٔ حاکم و محکوم، و ارباب و رعیت میشد خلاصهاش کرد، تنوع و پیچیدگی چشمگیری پیدا کرده است. اشکال قدرت متنوعتر شده و طبقات هم چندلایه و متکثر شدهاند. حالا دیگر پاییندستیها فقط برای این شورش نمیکنند تا برابر باشند و برابرها فقط برای این شورش نمیکنند تا بالاتر باشند. مهم این است که حالا دیگر شورشهای انسانی فقط به شکل حرکتهای جمعی در مقیاس یک سرزمین نیست بلکه طغیانهای فردی، در جوامع کوچکتر، در یک نهاد مدنی، در خانواده، در یک رابطهٔ دونفره، و حتی طغیانی علیه خویش نیز ظاهر میشود که موارد متأخر، حاصل پیچیدگیهای دنیای مدرن، و بهویژه پس از پایان جنگ جهانی دوم است. اگزیستانسیالیسم به عنوان یک شورش فلسفی برآمده از این دوران و نتیجهٔ پیچیدگیهای مدرنیسم است و تئاتر ابسورد شورشی علیه تئاتر سنتی (و حتی کلاسیک) بود. اگر رنسانس پس از استبداد قرون وسطی تحولی بود که به شکل یک روند آرام تاریخی رخ داد، تحولات نیمهٔ دوم دههٔ 1960 غرب حاصل حرکتهایی جمعی بود که عمدتاً سویههای فرهنگی و اجتماعی داشت و نه لزوماً سیاسی و اقتصادی. با این تعبیر از تحول و شورش، صادق هدایت و فروغ فرخزاد هم شورشی بودند. و چه بسیاری دیگر چون آنها. مثل هولدن کالفیلد شخصیت اصلی رمان ناطور دشتِ سالینجر. برخی شورشیان بر چهرهٔ نظم موجود چنگ نمیاندازند بلکه دست به خودویرانگری هم میزنند.
در عمر صدوبیستوچندسالهٔ سینما نیز این تحولات کموبیش رخ داده است. موج نوی سینمای فرانسه شورش جوانهای سینماگر علیه «سینمای پدربزرگها» تفسیر شد و حالا میشود گفت موج نوی سینمای ایران نیز شورشی علیه فیلمفارسی بود. سینمای جهان داستانهایی دربارهٔ شورشهای فردی و طغیانهای جمعی بسیار داشته است. چه آنهایی که بر اساس رویدادها و شخصیتهای واقعی تاریخ دور و نزدیک ساخته شدند و چه داستانهای خیالی که یا ملهم از واقعیت بودند یا حاصل تخیل ذهن فیلمسازان شورشی. ما که همواره سعی کردهایم به بهانههای غیرسینمایی و به دلیل رخدادهای بزرگ اجتماعی و سیاسی و حتی طبیعی، از دریچهٔ سینما به آن موضوعها بپردازیم، رویدادهای ماههای اخیر کشور باعث شد موضوع «سینمای طغیان» در سینمای ایران و جهان را دستمایهٔ پروندهٔ «فیلم امسال» کنیم و به فیلمهایی با موضوع طغیان و عصیان بپردازیم؛ از شورشهای فردی تا اعتراضهای جمعی. هرچند در سینمای ایران به دلایل روشن نمونههایش چندان زیاد نیست اما خوشبختانه در سینمای دنیا فیلمهایی با موضوع شورشهای فردی از همه نوع، تا اعتراضهای تاریخی و معاصر و انقلابهای بزرگ و کوچک کم نیست. نکتهٔ جالب این است که در همین رویدادهای اخیر کشور، طرح بحث «نسل زی» و «دههٔ هشتادیها» نشان از سویههای پیچیدهٔ فرهنگی موضوع هم - در کنار ابعاد متعدد دیگرش - دارد که اهل تحقیق و تفسیر در آینده باید دقیقتر به آن بپردازند چون هنوز ماجرا به نحوی ادامه دارد و جای تفسیر قطعیاش حالا نیست.
البته این موضوع که فعلاً فقط یک بهانه است برای پرداختن به مصداقهای سینمایی موضوع، یعنی آنچه «سینمای طغیان» نامیدهایم، که دقیقاً تناسب کامل و قطعی با حیطهٔ کار ما دارد. اما مصداقها، اعم از فردی و جمعی در همهٔ اشکال متنوعش، چنان در سینمای جهان گسترده است که یک شمارهٔ مجله، حتی در حجم و ابعاد «کتاب سال»، فقط میتواند مدخل و مقدمهای بر موضوع بحث باشد و نه دایرۃالمعارف آن؛ بهخصوص که بجز نمونهها و مصداقهای قطعی، بسیاری از فیلمها هستند که با تعبیر بیننده میتوانند مصداق طغیان تلقی شوند و هیچ کس هم نتواند مخاطبش را مجاب کند که فلان فیلم مصداق این موضوع هست یا نیست. شورشی تفسیر کردن قیصر دشوار نیست اما کسانی هری کالاهان را هم به واسطهٔ سرکشیها و نافرمانیهایش یک شورشی تعبیر میکنند؛ هرچند که خودش مأمور قانون است. به همین دلیل وقتی که موضوع را به همکاران پیشنهاد دادیم فقط طرح و عنوان کلی را با آنها در میان گذاشتیم و توصیه کردیم هر کس بنا به ذهنیت و دیدگاه خودش موضوع و قالب نوشتهاش را انتخاب کند. هیچ قالب و یونیفرمی را پیشنهاد و توصیه نکردیم. در واقع بخشبندی که در این شماره میبینید، پس از دریافت مطالب نویسندگان خودش را تحمیل کرد و شکل گرفت. تعدادی از نویسندگان منظری عمومیتر و به تعبیری تئوریک نسبت به موضوع اختیار کردند، برخی دیگر به یک یا چند نمونه از فیلمهایی که به نظرشان مصداق طغیان است پرداختند، چند نویسنده آثار یک فیلمساز را از این زاویه بررسی کردند و چند مطلب ترجمه هم هست که به مصداقهای جغرافیایی نظر دارند و فیلمهای کشور و منطقهای را بررسی کردهاند.
البته از ابتدا یک «فیلمشناسی برگزیدهٔ سینمای طغیان» را برای این پرونده در نظر داشتیم اما وقتی فهرست اولیه را با مراجعه به چند منبع محدود و حتی با اغماض آماده کردیم دیدیم چنان تعداد فیلمها زیاد است که حتی از حجم یک کتاب متعارف هم بیشتر میشود و با توجه به محدودیتهای کاغذی ما، پرداختن به نصف آنها هم ناممکن است. بنابراین در چند نوبت فهرست را کوتاه کردیم تا به یک فهرست چهل فیلمی رسیدیم. به هر حال این یک انتخاب است و هر سلیقه و نگاه دیگری میتواند به فهرست متفاوتی برسد که شاید فقط برخی از فیلمهایش با فهرست ما مشترک باشد. تکرار میکنیم که این یک پروندهٔ موضوعی است و نه دایرۃالمعارف این موضوع. به هر حال امیدواریم مجموع آنچه فراهم شده، سلیقههای جدی و مشکلپسند بیشتری را راضی کرده باشد.